Jun 2, 2018

خدا یک است و دو نیست


خدا یک است و دو نیست
اون زمونا که بچه بودیم در کلاس های ابتدایی تو کتاب شرعیات که حالا بهش میگن معارف و الهیات به ما فهموندند که معنی لا اله الا لله اینست که یعنی خدا یک است و دو نیست. فهموندن این حرف های الهی و بحث وجود خدا اونهم به ما بچه های آنزمان که همه قد کره خر هم نمی فهمیدیم خیلی آسان نبود و دلیل قوی میخواست.  ولی ما اصلا در بست قبول کرده بودیم وعرضی نداشتیم  مخالفتی نمیکردیم  و دلیلی از کسی نخواسته بودیم که استغفرالله چرا فقط یک خدا باشد مگر چند تا خدا باشد چه اشکالی دارد؟..  اما معلم های اخلاق و شرعیات ما آنقدر با محبت بودند بر ما منت میگذاشتند که فکر همه جا را کرده بودند و اصرار، اصرار که ما میبایست دلیلش را هم بدانیم. هر چه ما اصرار میکردیم که آقا اجازه، به همون خدای احد و واحد ما قبول داریم که خدا یک است و دو نیست و دلیلی و مدرکی نیاز نیست، شما هم به زحمت نیفتید، میگفتند نمیشه، ما بی دلیل حرف نمیزنیم و شما هم باید دلیل ما که چرا میگیم خدا یک است و دو نیست را بدانید. خب، دیگه اصرار هم از اون بیشتر که نمیشد و ما هم مَقور اومدیم که خب حالا که اصرار میکنید بفرمائید ما سرا  پا گوشیم.
 آقا مدیر شروع کرد به خواندن از روی کتاب شرعیات و ارائه دلیل و گفت, همچنان که دو کدخدا در دهی نمیتواند وجود داشته باشد و یا دو پادشاه در مملکتی نمیتوانند حکومت کنند پس نتیجه میگیریم که در جهان هم فقط یک خدا وجود دارد. ما هم که همگی دهان و چشم و گوش و هر چه سوراخ تو بدن داشتیم از حیرت باز شده بود با خودمون گفتیم که دستشون واقعاً درد نکنه عجب دلیلی متقن و بدون گفنگویی، چه دلیلی دیگه از این واضح تر ما هم که با حرف حسابی مشکلی نداشتیم یعنی راسشو بخواین عقل مون به جایی قد نمیداد اونهم در مقابل این همه دلیلی تازه اونم تو بچگی که تا میگفتیم, اجازه آقا؟ آقا اجازه؟ میگفت بشین کره خر و بعد هم یک شعری آقا مدیر ما بلد بود و اونو همیشه بعد از گفتن بشین کره خر با عصابانیت میخواند و میگفت:
خُرم کسی که کره خر آمد الاغ رفت ( شاره میکرد به ما)
بد بخت کسی که شد پایبند عقل. (اشاره میکرد به خودش)
خلاصه این داستان وجود دو کدخدا در ده و دو پادشاه در یک مملکت همینطور تو گوش من خنگ وز وز میکرد و مثل موریانه مغز نداشته منو میخورد و هیچ راهی هم نداشتم که بگم خو حالا شایدوم شد دنیا رو چه دیدی. تازه کی جرآت داشت تو خونه و یا تو مدرسه بگه آقا اجازه!  خب شاید هم یه روزی بشه .... که ناگهان یاد شعر کره خر و الاغ آقا مدیر می افتادم و خفقانی میگرفتم.
این داستان گذشت و گذشت و ما هم بزرگ و بزرگتر میشدیم و شعر آقا مدیر هم تا بیخ و بن وجودمون رخنه کرده بود و هنوز هم هست که "خُرم کسی که کره خر آمد الاغ رفت" و من نمیخواستم کره خر آمده  باشم و الاغ بروم، دنبال چاره کار بودم که ناگهان انقلاب کردیم و به درجه رفیع کرامت انسانی و رآفت اسلامی رسیدم و کمبود آخوند از 7500 نفر به 2 میلیون رآس رسید و مشکل الهی شکر حل شد.. همین طور که روز به روز بیشتر ما را به مقام رفیع انسانی میرسانیدند و بساط تخته شلاق ها و دست و سر و سینه بریدن ها و آدم بد کشی ها راه افتاد و اسید پاشی ها شروع شد و زندان ها هم به یمن برکت رآفت اسلامی و کرامت انسانی پر تر میشدند ما هم بیشتر حالیمون میشد که خدا یک است و دو نیست . بعد هم گفتند خدا فقط یک نایب و ولی میخواد که روی زمین باشد چون اون که تو چاه بود و هست و قرار است یک روز بیاد قبول نبود چون ما دسترسی نداریم بهش.  اونهم به کرامت انسانی ما اضافه کردن و یا علی مدد کارها همه رونق گرفت. بساط اختلاس راه افتاد و دزد های آفتابه لگنی تبدیل شدند به میلیاردی و تریلیاردی که با تریلی 18 چرخ هم نمیشد حملشون کنند که همه از رآفت اسلامی و کرامت زیادی انسانی ما شد.   
اما حالا چه نشستی که قول اون آقا مدیر اما که گفته بود دو تا کدخدا تو یه ده و دو تا پادشاه تو یه مملکت نمیشه عوضی از کار در اومده گفتند اونا طاغوتی بودند خلاف به عرض ما رسانیده بودند.  حالا ثابت شده که میشه خیلی هم خوب میشه که دو کدخدا که هیچ صد تاش هم میشه تو یک ده باشند و شد.  اولا آقامون که نایب خداست  گفت کدخدا طاغوتی بوده پس ورش داشت و جای اون یکی شورای های اسلامی و جهاد اسلامی و امام جمعه بنیاد مستضعفان و صندوق های قرض الحسنه و بسیج و سپاه راه انداخت. این ها خودشان همه جا هستند و خیلی بیشتر از صد تا و هزار تا هستند. بجای یک خدا هم که در آمران به معروف و ناهیان از منکر را بالای سر ما گذاشتند تا دست از گناه بکشیم و مطیع امر الهی که نه،  بلکه اطاعت امر ولایت فقیهه و رهبر مسلمانان جهان را بجا بیاوریم که ولی ما خودش با خدا حساب میکنه. یعنی اصلا ما سگ کی باشیم و چه قابلی داریم و  اصلا گوه میخوریم بخواهیم نزدیک امام جمعه شهرمان بشیم تا چه برسد به خدا.
این داستان جمهوری اسلامی خودمانه که الحمدولا بجای دو تا حکومت سه تا حکومت داریم اونوم چه حکومت هایی نه مثل حکومت شاه و کدخدا ها یا حکومت های الکی.
اولین حکومت,  حکومت بیت رهبری است که بهش میگن ولایت فقیه و خودش یک دولت داره به چه طول و عرضی که هیچ شاهی تو عمرش نداشته و همه جور وزیر و وکیل در داخل و خارج و تو سفارخانه ها و مساجد کشور های مسلمان و خط امام و اینا دارن که احتیاجی به خدا ندارن. اهمشون هم حساب بانکی هاشون تو خارج از صد تا شاه و هزار ها کدخدا هوم بیشتر پول توشه.  در ضمن  نمایندگان دولت اول در تمام وزارت خانه های دولت سوم  هم که در زیر شرح میدم هستند. نمایندگان این دولت همچنان در تمام دانشگاها و بیمارستانها و مساجد حتی مستراح های مساجد و ارتش و سپاه و حوزه های قم و مشهد و نجف و شام و کربلا  اینا هم وجود دارن.  بودجه حکومت اول عدد و رقم ندارد.
اما بشنوید از حکوت دومیه که خیلی ترسناکه آدم بخواد ازش حرف بزنه شلوارش خیس میشه. میکشن و میبندن  میدزدند و غارت میکنند و موشک و بمب و اتم و واردات و خارجات و بندر و لنگر و فرودگاه و قرار داد ها همه جور فقط دس این دولت دومیه است. یک قرار گاه دارن که مرکز تمام بزن و ببند ها و فروش نفت و خرید اتم و ساختن موشک و آوردن سامانه موشکی سیصد از روس که اینا هوم دس دولت دومیه است.  تمام راه سازی ها از پل صلات بگیر تا چاه سازی جمکران و تونل بهشت و کلید جهنم و همه اینا دس این دولت دومیه است. بلا نسبت،  بیت رهبری هم مث موش از این دولت دومیه میترسه و بهمین دلیل هم هر کاری هم انجام میدن از دست عاغا مدال طلا و افتخار الماس میگیرن. خلاصه شاه و کدخدا که هیچ , آمریکا و انگلیس و روس هم از ترس اینا شلواراشون را خیس میکنن.   
دولت سوم که رییس چمهور داره اون هم وزرا و مدیران کل و سفیر و وزارتخانه از هر رقمش که بگی دارن. اما قدرت مُدرت یوخدی. تمام اعضای این دولت سومیه آینده نگر هستند و جدا به فکر اینده بچه هاشونن که یک پول و پله ای گیر بیارن و بزنن به چاک جاده برن کانادا و سینگاپور و مالزی و تو بانگهای اروپا مث دولت اولی ها حساباشونو پر کنن. خدا قوت بده و خسته نباشن.
پس نتیجه میگیریم که هر چه ما در شرعیات کلاس های ابتدایی خوندیم همه اش دروغ بود و ما هم که اونوقت حالیمون نبود که چیزی بگیم و اگر هم میخواستیم حالیمون بشه سیلی تو گوش مون کمترینش بود با اون شعر آقا مدیر بد بخت که اگر حالا هنوز زنده بود اعدام کمترین جرمش بود. حالا هم همچین زیاد , زیاد حالیمون نیس ولی فکر میکنیم حالیمونه. بقول فیس بوکی ها خخخخ.

No comments:

Post a Comment