May 2, 2020

دیدگاه نظامی گنجوی و مونتسکیو در باره چینی ها

این هم دیدگاه نظامی گنجوی و مونتسکیو در باره چینی ها و تجارت و داد و ستد با چینی های چشم تنگ، زیاده خواه و بخیل و متقلب و دزد و دروغگو
بیزاری از چین و چینی ها یواش یواش در اقصای عالم دامنگستر میشود تا آنجا که در همین امریکا چینی ها از توهین و تحقیر و تهدید و آزارهای زبانی و فیزیکی در امان نیستند
من دیشب بر حسب اتفاق نگاهی به خمسه حکیم نظامی انداخته و دنبال واژه ای می گشتم . در بخش چهل و سوم شرفنامه نظامی گنجوی تحت عنوان، « سگالش خاقان در پاسخ اسکندر » به قطعه ای بر خوردم که نشانگر آن است که از هشتصد سال پیش نیز چینیان به ناراستی و ریاکاری و دروغ و پیمان شکنی شهره بوده اند
حکیم نظامی در قرن ششم هجری چنین می سراید
ز چینی به جز چین ابرو مخواه
ندارند پیمان مردم نگاه
سخن راست گفتند پیشینیان
که عهد و وفا نیست در چینیان
همه تنگ چشمی پسندیده اند
فراخی به چشم کسان دیده اند
اگر ترک چینی وفا داشتی
جهان زیر چین قبا داشتی
در کتاب روح‌القوانین مونتسکیو نیز پیرامون حیله‌گری چینی‌ها در داد و ستد های بازرگانی به نکاتی بر میخوریم که براستی حیرت انگیزند
مونتسکیو می نویسد
چینی ها حقه باز ترین و متقلب‌ترین ملت جهانند و در امور بازرگانی بهیچوجه نباید به آنها اعتماد کرد
او می افزاید: اگر کسی بخواهد با چینیان معامله ای انجام دهد باید ترازویی همراه داشته باشد زیرا هر فروشنده چینی دارای سه ترازو است. یکی ترازوی سنگین برای خرید است. دیگری ترازوی سبک برای وزن کردن اشیایی که می‌فروشد، سومی ترازوئی است که برای معامله با کسانی است که مواظب اند سر شان کلاه نرود
چینی ها حرص غیر قابل وصفی برای کسب منفعت دارند و هرگز نیز قوانینی برای مهار این زیاده خواهی های غیر اخلاقی وضع نشده است

بیائید رودخانه باشیم

این هم قطره ای برای افزودن به اقیانوس مهربانی های شما عزیزان هم سخ
بیائید رودخانه باشیم
داشتم فکر میکردم ما آدم ها که با داشتن خوی و خصلت های غیر همسان بنابر DNA هایمان متفاوت هستیم در تفکر و اندیشه هم بسیار ناهمگون هستیم که باز طبیعی هست.
اما در ناهمگونی ها بیشتر اندیشه کردم و نتیجه این شد که از کوزه کوچک تفکراتم بیرون زد، بخوانید و بگویید که درست است یا نادرست
کسانی از انسان ها مانند باران میبارند و زمین را سراب میکنند که بسیار هم خوب است ولی فصلی و‌ موسمی هستند. نمیشود گفت ریشه در ابر های گذشته خود داشته اند چون آن ابر دیگر ناپدید شده
کسانی مانند مرداب هستند که اگر باران نبارد اول بد بو و مولد حشرات و بعد هم خشک میشوند. تمام زندگی این گروه از بارش باران است
کسانی هم برکه کوچکی در بیشه زاری هستند که با قطره آبی که از زمین میجوشد فقط به دور و اطراف خود آب میرسانند و هرگز جاری نمیشوند. بقول ادبا، لنگ لنگان خرک خویش به منزل میرسانند
کسانی مانند آبی که در دل کوهی ذخیره شده است بسان چشمه ای مدام جاری هستند و زمین های اطراف را سیر آب و سبز میکنند و راه به رود و رودخانه ای نمیبرند
کسانی مانند رود هایی هستند که سر راه خود زمین ها را سیراب مبکنند و نهایتا به دریاچه ها هم میریزند
اما، خوشا به روزگار کسانی که از آن رودخانه هایی هستند که از دخیره آب در دل کوه ها و باران های موسمی همیشه جاری هستند که پس از سیراب کردن مرداب ها و زمین ها و تالاب ها و برکه ها، و عبور از دریاچه ها به اقیانوس میریزند
این رود ها در حالی که به اقیانوس میپیوندند هرگز از اصل خود و سرچشمه زندگی شان جدا نمیشوند و همیشه بیاد دارند که از کجا میایند و به کجا میروند
بیایید اگر هم به اقیانوس نپیوستیم، مرداب هم نباشیم. کوشش کنیم یک‌جایی یا یک جوری به برکه و چشمه و رودی بپیوندیم تا همیشه بر اصل و نسب و سر چشمه زندگی خودمانآگاه و استوار باشیم
باور داشته باشیم گر چه سر راه مان برای رسیدن به اقیانوس از کذر و گذار ها و سنگلاخ های رودی و پیچ و خم های رودخانه ها عبور میکنیم ولی در درازای راه پر پیچ و خم و کوه و کمر ها پاکیزه میشویم و سخت کوش و پیروزی را در اقیانوس ها با سایر رود های بزرگ و البته جانوران تنومند و نهنگ ها جشن میگیریم که
این خود تازه آغاز کار است و نه پایان راه
بیائید رود خانه باشیم، تا جاری باشیم، به گذشته خود وابسته باشیم، و راهی اقیانوس باشیم و به آن بپیوندیم