Jun 4, 2018

مصر، بهار عربی و قدرت دموکراسی مردمی


مصر کودتای نظامی یا قدرت دموکراسی مردمی
دوستان، آنچه در سرزمین فراعنه که به گواهی تاریخ از اولین تمدن های پیشرفته بشری است اتفاق افتاده حیرت آور است.  حدود یک سال و اندی پیش ملت مصر در راستای وزش نسیم بهار عربی به پا خواست و حکومت حسنی مبارک را به کنار زد و در یک پروسه نیمه آرام و با دادن کمترین خسارت های جانی و کشت و کشتار مردمی وارد خوان اول دموکراسی در لابیرنت پیچ در پیچ تاریخی شدند . آنچه مسلم است و تا کنون شاهد آن بوده ایم اینست که ستاره بخت و اقبال مصری ها خیلی بلند تر و پر نور تر از چراغ موشی کم نور فرا راه ما ایرانی ها بود و مصریان با درس گیری از فاجعه بهمن 57 در ایران اجازه ندادند انقلاب خمینی در مصر تکرار شود. .
مردم مصر در یک انتخابات آزاد و بعد از سرنگونی حسنی مبارک رئیس جمهوری و قانون اساسی و مجلسی نیم بند روی هم کردند که با تمام اشکالاتش راه گشا بود و مردم توانستند در حرکتی دیگر به رفع نقایص آن بکوشند.
دکتر محمد مرسی تحصیل کرده آمریکا که مدت زمانی هم در آمریکا زیست و در دانشگاه های جنوب کالیفرنیا هم مکلنیک تدریس کرد نشان داد که در معماری سیاست شکست خورد و نتوانست آجر و خشت های دموکراسی را به درستی روی هم بگذارد.  مبانی و بنیاد های دموکراسی آنچنان پیچیده است که دکتر مرسی که هیچ،  هزار هزار دکتر دیگر هم مثل دکتر احمدی نژاد و دکتر قالیباف و دکتر حسن روحانی و دکتر محسن ...و ات و آشغال هایی از این قبیل توان عقلی و ظرفیت اجتماعی و قابلیت حرف زدن در باره دموکراسی را ندارند.
مرسی با وابشتگی های مذهبی اش به اخوان المسلمین و گرایش به اسلام عزیزش باعث شد که طشت اقبالش از پشت بام بلند دموکراسی به زمین بیافتد و او را از چیزی که لیاقتش را نداشت ساقط کند و اینچنین شد. قبای دموکراسی به تن مرسی های غرق در باور های مذهبی و خرافات دینی بسیار گشاد است. مذهب دشمن آزادی های بشری است و هیچ سر سازگاری با بنیاد های دموکراتیک نداشته و ندارد و مرسی هم یک نمونه دیگر برای اثبات این حقیقت. 
آقای مرسی در قدم های اولیه ای ضد دموکراتیک و در دشمنی با آزادی های بشری با انتخاب رئیس قوه قضائیه خود چیزی شبیه صادق لاریجانی  اقدام به بستن روزنامه های مخالف نمود. دلیلش اینکه بگفته دشمنان دمکرسی آن روزنامه ها موافق حکومت حسنی مبارک بودند.  جمهوری اسلامی خمینی هم هر صدای مخالفی را به بهانه "طاغوت" و موافق حکومت شاه در گلو خفه کرد. مرسی در قانون اساسی اش مبانی غیر دموکراتیک اسلامی را درج نمود و سعی کرد با تکیه بر قوانین "شرع" مردم را از حکومت براند.
ولی مردم مصر چون عقابی تیز پرواز در صحنه ماندند و مسخ حرف های بی سر و ته برادران مسلمان نشدند و منتظر ظهور امام هم که نیستند چون سنی هستند و با حضور شبانه روزی شان مرسی را به بایگانی تاریخ فرستادن. 
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولان گه توست --عرض خود می بری و زحمت ما می داری
در باره اینکه با دخالت ارتش به طرفداری از مردم آیا این یک کودتای نظامی بود یا نه، نظر من اینست که در مدت ریاست جمهوری آقای مرسی تخلفات زیادی رخ داده و ارتش به عنوان نظاره گر جریان های روز و بخاطر جلوگیری از تکرار بلائی که بر سر مردم ایران آمد همیشه با مرسی در تماس بوده و از کانال های حقوقی تذکرات لازم را داده است. از خصلت های خوب ارتش های مصر و ترکیه قبل از اردوغان در خاور میانه یکی هم اینست که تابع دستور و دست به سینه هیچ مقامی در مملکت نمیباشند و هر گاه خطر سقوط مملکت احساس شود سر وقت وارد میدان میشوند. ارتش در نشست های متفاوت به مرسی میگوید تعداد مخالفانت به حد بالای تعداد رای دهندگانت رسیده و باید کاری بکنی. برابر گزارش ها مرسی همواره گوش بفرمان اخوان المسلمین بوده و تمام پست های حکومتی را هم به برادران مسلمان داده بوده. اقلیت های دینی از آزادی های محدودی برخوردار بوده اند و مرسی به رای مردم خیانت کرد.
دخالت ارتش بهیچوجه کودتا محسوب نمیشود چون؛ کودتا با نیروی مخالف گفتگوی سیاسی نمیکند، کودتای نظامی یک شبه و آنهم با عده کمی از نظامیان با تانک و توپ وارد کاخ ریاست جمهوری میشوند، حاکم ساکن خانه را یا میکشند و یا به زندان می اندازند. کودتا در روز روشن و جلوی چشم 22 میلیون مردم صورت نمیگیرد. در یک کودتای نظامی رهبر مملکت یک نظامی خواهد شد ولی در مصر عدلی منصور رئیس دیوان عدالت را به عنوان رئیس موقت مملکت برگزیدند.  
آنچه در مصر در  اتفاق افتاد تداوم حضور مردم در صحنه مبارزه بین دموکراسی "از نوع مصری"  و دیکتاتوری مذهبی بود و این حضور میلیونی مردم نمیتواند کودتای نظامی محسوب شود.
شاید ما هم در ایران روزی نه چندان دیر یه این درجه از رشد سیاسی برسیم و با حضور میلیونی خود به حکومت اسلامی بگویم "آقا خر ما از کرگی دم نداشت، اشتباه کردیم ببخشید مملکت ما را پس بدهید" ما را به خیر تو امید نیست شر مرسان. به امید آنروز.   


اشتراکات در حکومت دیکتاتور ها


مرگ دیکتاتور ها، مرگ ایدئولوژی است.
مانند هر ریزش و رویشی برای عمر دیکتاتور هم پایانی وجود دارد چه در کشور های عربی و آنچه بهار عربی نامیده شده و چه در آفریقای جنوبی و یا کره شمالی. کیم ایل سونگ مرد و ریاست جمهوری کره شمالی به پسرش کیم جونگ ایل به ارث رسید و دیروز هم کیم جونگ ایل سکته کرد و رهبری کره شمالی به فرزند سومش کیم جونگ اون واگذار شد جوری که ریاست جمهوری را مادامالعمر و موروثی نموده است.  در حکومت های دیکتاتوری کوتوله های حکومتی شبانه از سربازی به سرداری میرسند و روزانه از دست رهبران و حاکمان مستبد بالا ترین نشان های ارتشی را دریافت میکنند و به ژنرال های 4 و 5 ستاره مفتخر میشوند که در این میان کیم جونگ اون در سن 28 سالگی به یک ژنرال 4 ستاره ارتش کره شمالی تبدیل میشود.
 معجزه فقط در حکومت های دینی اتفاق نمی افتد بلکه در حاکمیت های کمونیستی هم رهبران مقدسند و منزه از گناه کبیره و معجزه میکنند، شق القمر هم وجود دارد و آدم های شرور به معجزه "دیکتاتوری پرولتاریا" به رهبران کبیر تبدیل میشوند. در حکومت های ایدئولوژیکی رهبران مادالعمر میشوند و البته که پسر می بایست نشان از پدر داشته باشد تا به جا نشینی وی منصوب شود مثل سوریه و کره شمالی و اگر عمری باقی می بود عراق و لیبی و آنچه خواب و خیالی باطل است برای آقا مجتبی فرزند سید علی خامنه ای. 
روند تاریخی تکامل اجتماعی ثابت نموده که بر سر هر سیستم دیکتاتوری یک کلاه ایدئولوژی وجود دارد که در آن افراد بنیان گذار آن ایدئولوژی خود رهبران دیکتاتوری بوده اند که در تاریخ صد و چند ساله معاصر نمونه های آنرا در کشور سابق اتحاد جماهیر شوروی، چین کمونیست، کوبا، فاشیزم هیتلری و اخیرآ هم جمهوری ولایت فقیه اسلامی دیده ایم.  ایدئو لوژی دشمن دموکراسی میباشد زیرا که در حکومت های دیکتاتوری یک نفر بنام ایدئولوگ تمام تئوری ها را فرموله میکند، همه حرف ها را میزند و همه تصمیم ها را هم اتخاذ میکند  و بقیه مردم هم یا به رو و یا به زور مجبور به اجرای آن هستند. در حاکمیت های دیکتاتوری چون دیکتاتورها در قلب مردم جای ندارند پرتره آنها را از در و دیوار ساختمان های بزرگ و کوچک  آویزان میکنند و چون جرأت ظاهر شدن در میان مردم را ندارند عکس هایشان را به مانند لاشه ای گندیده بر بارکش های ارتشی سوار میکنند 
.و در میان حیرت و نفرت مردم در خیابان های شهر و روستا به نماش در می آورند

حکومت های دیکتاتوری چه از جنس اسلامی اش و چه از قماش کمونیستی و یا از نوع فاشیزم هیتلری موارد زیر را در
 :کارنامه های ننگین خود بطور مشرک و سیستماتیک جای داده اند
کشتارهای دسته جمعی
خفقان عمومی
تفتیش های فکری و خانگی
ایجاد سازمان های مخوف و زیر زمینی
دستگیری های جمعی، شلاق و شکنجه، اعدام، تجاوز به ناموس مردم، غارت اموال مردم
جنگ طلبی، تبلیغ وجود دشمن های خیالی برای سرکوب  داخلی، همکاری با سازمان های تروریستی و کارتل های مواد مخدر و قاچاق
بستن در های کشور بروی دنیای آزاد
تعقیب و کنترل آزادی خواهان
جلوگیری از هرگونه خبر رسانی، کنترل شدید وسایل ارتبات جمعی و شنود های تلفنی افراد، انحصار تحصیل – استخدام – سرمایه گذاری و هر گونه رفاه اجتماعی برای نیرو های امنیتی و مزدور های حکومتی. و عیرو...
   
دست آورد های حکومت های دیکتاتوری فاشیستی:
گسستن بنیاد های خانوادگی و تبلیغ جاسوسی در میان اعضای خانواده و محو رابطه های پدر فرزندی و خواهر برادری.
گسترش شدید فحشا و فقر اجتماعی بدلیل وجود هزینه ها و دزدی های سرسام آور حکومتی.
ایجاد نا امنی های اجتماعی، عدم اعتماد مردم به یکدیگر، ایجاد خشم وخشونت میان آدم ها، وجود خانه دزدی ها، کلاه برداری، و تجاوز و قتل و غارت عمومی. 
بد نیست این را هم یاد آور بشوم که استالین به تنهایی 20 میلیون انسان را در شوروی به عنوان بورژوا از دم تیغ دیکتاتوری پرولتاریا گذرانید.
"صدر مائو" در زمان انقلاب چین و بخصوص در دوران 12 سال انقلاب سیاه فرهنگی 100 میلیون از انسان های بیگناه چین را  به جوخه های اعدام سپرد.
فاشیزم هیتلری فقط ده میلیون و 500 هزار انسان را بعنوان یهودی و آدم های مریض و از کار افتاده سوزانید و از بین برد و در جنگی که به پا کرد بیش از 40 میلیون انسان را بکام مرگ کشید. جمهوری اسلامی هم بعد از سی و دو سال کشت و کشتار هنوز به اعدام و شکنجه انسان ها مشغول است و این کشتار ادامه دارد تا روزی که بساط این حکومت فاشیستی/ دیکتاتوری به همت مردم آزادی خواه ور چیده شود.
مرگ بر دیکتاتوری، مرگ بر ایدئولوژی – زنده باد آزادی.


چین و ایران "اسلامی" مشاهدات و تشابهات وضغیت اجتماعی


چین و ایران "اسلامی" مشاهدات و تشابهات  وضغیت اجتماعی (1)
در این نوشتار سعی بر آنست تا مقایسه ای انجام شود بین آنچه در کشور چین و در طول انقلاب کمونیستی گذشت، بخصوص 12 سال انقلاب سیاه فرهنگی در مقایسه با شرایط  ایران بعد از انقلاب اسلامی. آنچه در این نوشتار به عرض و اطلاع شما عزیزان میرسد مشاهدات عینی خود من است و آنچه از همراهان چینی ام در طول 14 بار مسافرت های سالانه به چین شنیده ام . توجه میدهم  که بین سال های 1351 تا یک سال بعد از انقلاب اسلامی من از کمونیست های طرفدار چین و تئوری های منحط  مائوتسه تونگ  بودم که اساس یک تمدن پیشرفته و 4000 ساله چین را از پایه ویران کرد و بنیاد خانواده در چین را بر باد داد. درست مثل آنچه در ایران ما میگذرد. 
سال 1991 اولین سالی بود که بمناسبت شغلی ام و بازدید از کارخانه ها  و سازندگان کالا های الکترونیکی همراه گروهی از کارمندان  بخش بازرگانی کمپانی که کار میکردم راهی چین شدیم.  در آن زمان و هنوز هم چندان تفاوتی نکرده مقدمات مسافرت به چین گرفتن انواع تزریقات برای جلوگیری از بیماری های عفونی و واگیر دار مختلف و معاینات پزشکی بود. مطمئن هستم این مقررات پیشگیری و دستور العمل های پزشکی  در کشور های آمریکایی و اروپایی برای جلوگیری از بیمار شدن کارمندان است و احتمالاً در کشور های دیگر انجام نمیشود. بعنوان کسی که اولین بار بود عازم مسافرت به چین بودم یک هفته ای هم در ساعاتی از روز ویدئو هایی را بما نشان میدادند که بخشی از آموزش و اطلاعات از رفتار ها و شدن و نا شدن کارها و اصولاً زندگی در چین را در بر میگرفت.  گرفتن ویزا و مقدمات سفر توسط اداره سفر های خارجی کمپانی انجام میشد و من درگیر مشکلات مربوط به آن نمیشدم. سفر آغاز شد و پس از حدود 22 ساعت پرواز ازدالاس تکزاس و توقفی 3 ساعته در فرودگاه  ناریتا در ژاپن  حدود ساعت 5 بعد از ظهر بوقت هنگ کنگ  وارد آن کشور شدیم.
هنگ کنگ
هنگ کنگ پس از 150 سال حاکمیت انگیسی ها در سال 1997 مجدداً به چین ملحق گردیده است. هنگ –کنگ با 8 میلیون نفر جمعیت در جنوب دریای چین واقع است و مساحت کل آن 1103 کیلومتر مربع می باشد. 79 کیلومتر مربع آن آب و 1024 کیلومتر مربع آن خشکی است.  قانون اساسی هنگ کنگ در سال 1990 به تصویب رسید که بر طبق قانون رئیس دولت هنگ کنگ منتخب مردم رئیس قوه مجریه است  و همراه با رییس جمهور چین بر جزیره هنگ کنگ حاکمیت میکنند. هنگ کنگ قوانین و مقررات خاص خود را برای اداره امر این جزیره دارد و ار دولت مرکزی چین تماماً دستور نمیگیرد زندگی در هنگ کنگ از آداب و رسوم سیستم شهر نشینی در غرب پیروی میکند و اگر چه گران است ولی همه چیز تابع قانون و مقررات میباسد و از هرج و مرجی که در چین رواج دارد در هنگ کنگ خبری نیست. مردم هنگ کنگ هیچ استیاقی برای پیوستن به کشور چین را نداشتند و اگر فشار دولت چین و تمام شدن قرار داد 99 ساله انگلیس با چین در کار نبود مردم خواهان تشکیل کشوری مستقل بودند مانند آنچه در تایوان هست. اختلاف مردمی که در هنگ کنگ زندگی کرده و میکنند با چینی الاصل ها اینست که اگر از یک نفر هنگ کنگی بپرسید که شما چینی هستید و یا اشتباهاً به ایشان عنوان چینی داده شود آن شخص هنگ کنگی از شما میرنجد و معترض شما میشود و میگوید، من چینی نیستم و اهل هنگ کنگ هستم. ساکنان هنگ کنگ برای ورود به چین مادرمیبایست مدرک کافی داشته باشند و ورود و خروج چینی ها تابع مقررات هنگ کنگ است. از تفاوت های عمده بین چین و هنگ کنگ اینست که در چین هر خانواده فقط میتواند یک فرزند داشته باشد در حالیکه در هنگ کنگ این قانون وجود ندارد. هنگ کنگ از آب و هوایی معتدل و نیمه استوایی (تروپیکال) دارد و مقدار رطوبت هوا در بیشتر فصل های سال بسیار بالا می باشد. ورود به هنگ کنک زیاد مشکل نیست و مقررات شبیه آنچه در انگلستان وجود ارد اجرا میشود. در ورود به هنگ کنگ شب را در هتل بسیار مجللی در هنگ کنگ گذراندیم و صبح روز بعد عازم کشور چین شدیم. برای رفتن از هنگ کنگ به چین از راه آبی با قایق، و راه  زمینی با اتوموبیل و یا قطار به شهر ها و ایالت های جنوبی مجور هنگ کنگ استفاده میشود. بیشتر کارخانه های سازنده وسایل صنعتی / مصرفی در ایالت های جنوبی نزدیک به هنگ کنگ و درشهر های شن ژین و گویان گژو دان کوان  قرار دارند که رفت و آمد مدیران سطح بالا و کارمندان ارشدی که در چین کار و در هنگ کنگ زندگی میکنند را آسان سازد. زندگی کردن یک غیر چینی در هر شهری از کشور چین که تصور کنید بسیار مشکل است که مسئله امنیت و خورد و خوراک و رفت و آمد از جمله مشکلات است. اگر سخصی شباهت فیزیکی سر و صورت و چشمانش به چینی ها نخٌورد و به زبان چینی هم تکلم نکند زندگی در چین  برایش جهنم میشود که این مشکلات هنوز هم وجود دارند.   کاروان 4 یا 5 نفری ما که از آمریکا میرفتیم معمولا  توسط سه نفر همراهی میشد؛  یک نفر آنها اهل و مقیم هنگ کنگ و مدیر دفتر اداره خرید های خارجی کمپانی آمریکایی(ما) دو زبانه  انگلیسی و چینی ، یک نفر اهل و مقیم چین از مدیران محلی کمپانی که ما برای بازدید از آن اعزام شده بودیم و یک نفر هم نماینده آن کمپانی چینی مقیم/ ساکن آمریکا که ایشان هم یا اهل هنگ کنگ بود و یا چین که البته  به دو زبان انگلیسی و چینی صحبت میکرد. برای ورود به چین ویزا لازم است و مقررات مرزی برای ورود به 2 یا 3 ایالت هم جوار با هنگ کنگ آنچنان مشکل نیست و این بسیار با مقررات ورود به شانگهای و پکن و ایالت های میانی متفاوت دارد.  اینهم از دست آورد های تسلط  150 سااله بریتانیای کبیر بر جزیره هنگ کنگ بوده است که هنوز هم ادامه دارد.
چین و معضلات اجتماعی و آداب و رسوم مردم و شباهت هلیی که با زندگی ما ایرانی ها بعد از انقلاب اسلامی  مطابقت دارد .
مشاهدات و تشابهات  وضغیت اجتماعی چین و ایران "اسلامی" (2)
کشور چین در تاریخ زندگی خود دوش به دوش با تاریخ ایران در زمانی حدود 2700 سال قبل از میلاد که همزمان است با استقرار سلسله ماد ها در ایران یکی از تمدن های اولیه روی زمین را تشکیل میدهد. بعد از عبور از 2000 سال زندگی گله داری، این جن چین به عنوان اولین امپراطور کشور چین و حدود 500 سال قبل از میلاد و در شرایطی که جامعه چین وارد سیستم فئودالی شده بود بر تخت اولین امپراطوری که از نام وی بنام چین شکل گرفته بود مینشیند. این دوران درست همزمان است با امپراطوری هخامنشیان در ایران. این تمدن باستانی بعد از گذر از فراز و نشیب های تاریخی در سال 1911 با امپراطوری 5000 ساله اش خدا حافظی میکند و اولین سیستم جهوری به رهبری دکتر سون یات سین که تمایلات برقراری رابطه دوستانه با غربی ها را داشت آغاز به کار میکند. این جمهوری در ادامه کار خود در اداره مملکت و با تشکیل حزب کمونیست چین به رهبری مائو شکست میخورد و تا سال 1949 که انقلاب کمونیستی چین به پیروزی میرسد کشور چین دچار آشوب و بلوا های سیاسی میشود. مائو در خانواده نیمه متمول بزرگ میشود و بعد از فارغ شدن از مدرسه و کلاس درس در کتابخانه ای در شهر پکن شروع بکار میکند و در اینجاست که با خواندن جزوه مانیفست حزب کمونیست شوروی جرقه های اولیه در ذهن کنجکاوش زده میشود.
بعد از پیروزی انقلاب گمونیستی مائو و همسرش بر کرسی رهبری حزب مینشد و یکه تاز پروسه انقلاب میشود که نفس کشی را هم بر نمیتابد. از خصلت های انقلابات جهانی که با شرکت انبوه توده  های مردمی که در آنها مهر رهبری بر پیشانی یک نفر میخورد یکی هم آنست که آن رهبر صاحب جان و مال و ناموس و فکر و اندیشه مردم میشود که هیچ حرفی بالای حرفش نمیتوان گفت و اطاعت مطلق وظیفه پیروان او میشود.  نمونه های تاریخی اش در قرن حاضر فاشیزم هیتلری در آلمان که منجر به کشته شدن بیش از 10.5 میلیون از مردم آلمان میشود (یهودی ها و انسان های از کار افتاده غیر از آنچه در جنگ جهانی جان خود را از دست دادند)، دیکتاتوری قهار و مطلق استالین در شوروی که فقط 20 میلیون از مردم را به عنوان "بورژوا و طرفدار سرمایه داری"  در زندان های مخوف گولاگ و اردو های کار اجباری در سیبری کشت، کشتار 100 میلیون از مردم چین در انقلاب چین توسط مائو و دوران انقلاب سیاه فرهنگی، و کشتار های دسته جمعی در کامبوج توسط خمر های سرخ، و آنچه ما ایرانیان در این 33 سال سیاه خود شاهد آن بوده ایم تا آنجا عکس امام را در ماه دیدیم.
ضرباتی که حزب کمونیست چین بخصوص در دوران انقلاب فرهنگی بر کمر ملت چین وارد کرد و بخصوص کندن بنباد های خانوادگی و از بین بردن مهر و محبت از میان مردم و خانواده ها آنچنان شدید بود که روح و قلب را از مردم چین گرفت و در جای آنها نفرت و کینه و شقاوت و دشمنی در سینه ها جای داد. واین مانند همان است که در ایران بوقوع پیوسته و می پیوندد مگر اینکه مردم بخود بیایند و از ادامه این همه رنج و مشقت وارده جلوگیری کنند. شباهت های زیادی که من شخصاً در مسافرت هایم در چین دیده ام و از زبان همراهان چینی در طول مسافرت هایم  شنیده ام.
 همراه چینی من در طول مسافرت های زمینی از شهری به شهر دیگر با اتوموبیل و بخاطر ترافیک زیاد و ساختمان سازی فاصله یک ساعت رانندگی  تا 6 ساعت هم طول میکشید تعریف میکرد؛  در زمان قبل از انقلاب فرهنگی در چین مائو از طریق نفوذ نظامیان توانسته بود تمامی تولیدات کشاورزی را زیر نام کئوپراتیو های کشاورزی در انبار های دولتی ذخیره کند.  این در سالهای 1960 و حدود 11 سال بعد از پیروزی انقلاب چین است که مائو گفته بود "زمین ار آن کسی است که روی آن کار میکند".  تمامی تولیدات کشاورزی سپس به کشور های اروپای شرقی در آن زمان که در آنها انقلاب استالینی شروع شده بود فرستاده میشد تا در مقابل اسلحه و مهمات برای سرکوب مردم چین وارد شود . این جنایت بشری منجر به قحطی در کشور چین شد آنچنان که 37 میلیون مردم چین جان خود را از دست دادند. این دقیقاً کاری بود که جمهوری اسلامی و فروش نفت صورت میگیرد که پول آنرا صرف حمایت از جنبش فلسطین و تقویت گروه های تروریستی میکنند تا بازوهای مسلح جمهوری اسلامی را از طریق عملیات تروریستی و در یک جنگ خیالی قوی تر کند.  پول نفتی که قرار بود بر سر سفره های مردم آورده شود. مگر امام خمینی نگفت آب و برق و خانه و اتوبوس و همه چیز را مجانی میکنیم. مائو هم در آغاز انقلاب گفت زمین از آن کسی که روی آن کار میکند.
بعد از مرگ 37 میلیون از مردم چین دراثر قحطی و کم بود مواد غذایی عده ای از روشنفکران و منتقدین مائو  سر انتقاد بر او گشودند و اینجا بود که مائو تصمیم میگیرد دست به تصفیه های خونین بزند درست مانند آنچه در ج.ا بر ما گذشت و قتل های زنجیره ای، ولی  آز آنجا که مائو بر ارتشیان که مجموعه ای از تمامی مردم عادی چین بودند اعتمادی نداشت ایده تشکیل ارتش سرخ را بمیان آورد و شبه نظامیان جوانی و از میان دانشجویان طرفدار حزب را مسلح کرد و مانند سگ های هار بسیجی و سپاهی بجان مردم چین انداخت.  مائو این کار خود را زیر نام اینکه جامعه چین هنوز یک پارچه نشده و عده ای بر عقاید غیر کمونیستی خود معتقدند در جزوه های منتشر شده فرموله کرد و بضرب اسلحه های وارداتی از کشور های اروپای شرقی به حلقوم مردم فرو کرد دقیقاً همان طور که امام انجام داد.  دوست همراه چینی من برایم تعریف میکرد که در 12 سال دوران انقلاب سیاه فرهنگی چین خود شاهد این بود که تمامی ادارات را از وجود "ضد انقلاب " پاکسازی کردند درست مثل ایرن. او میگفت، روزی گارد سرخ به محل کار خانمی حمله کردند و به اطاقش در طبقه سوم میروند. با نشان دادن 5 یا 6 جفت کفشی که از منزل آن خانم که جستجو کرده بودند و پیدا شده بود از وی میپرسند این کفش ها از کیست؟ خانم جواب میدهد مال من هستند. همین اعتراف باعث میشود که پنجره اطاق را باز میکنند و دست و پای خانم را گرفته و با سه شماره او را از طبقه سوم محل کارش به بیرون پرتاب میکنند. جرم خانم این بوده که بورژوا بوده و بقول امام طاغوتی بوده. همراه چینی من تعریف میکرد جوانان ولگرد که از فرط بیکاری در خیابان ها پرسه میزدند را دستگیر میکرده و در جلوی چشم مردم به ماشین میبستند و از وسط دو نیمه میکردند. اسید پاشی به صورت دختران و کسانی که از فرم های لباس مائو برای پوشش استفاده نمیکردند بسیار رواج داشته که نمونه های آنرا در خیابان های شهر های ایران برای پسران و دخترانی که حجاب اسلامی را رعاایت نمی کردند بسیار دیده ایم. در دوران انقلاب فرهنگی تمامی دانشجویان معترض را از دانشگاها اخراج و سپس بدست ارتش سرخ میسپاردند تا نابودشان کنند. کدام یک از این موارد برای ما غریبه است و حد اقل هر یک از ما چند نمونه ار آنرا ندیده ایم. یادمه سال سیاه 59 بود که حاکمیت شدیداً با مجاهدین در افتاده بود. تظاهراتی در چهار راه کارگر و کریمخان شکل گرفت و دختران کم سال مجاهد در آن بطور آنی با قرار قبلی چند شعار میدادند و فرار میکردند. نیرو های لباس شخصی که از برگزاری این تظاهرات موضعی خبر دار شده بودند دختری را جلوی چشمان من و چند عابر دیگر آنقدر با لگد زدند که در همان جا جان سپرد.   
و این بار مشاهدات خیابانی خودم را میگویم....
مشاهدات و تشابهات  وضغیت اجتماعی چین و ایران "اسلامی" (3)
همانطور که در بخش اول عرض کردم من به عنوان متخصص فنی در گروهی که متشکل از 4 یا 5 تفر بودیم برای بازدید از کارخانه های وسایل و تجهیزات الکنرونیکی و الکتریکی و بحث و مذاکره در باره دیزاین و مشخصات و مختصات کالا ها و  مذاکره و بحث در قسمت های تأمین منابع قطعات و  بازاریابی، مطابقت کالا ها با استاندارد های ایمنی و مرغوبیت و در نهایت بستن  قرار داد ها با کمپانی های چینی به آن کشور مسافرت میکردیم. در کشور چین سه گروه و سه دسته و سه نوع کاملاً متفاوت کارخانه در شیوه تولید کالا های مصرفی و صنعتی در هر زمینه ای وجود دارد.
 قسمت اول کارخانه های تولیدی که توسط کشور های غربی سرمایه گذاری شده، مدیریت میشوند و اداره و عمل میکنند. این کارخانه ها تولیداتشان دقیقاً بر استاندارد ها و مرغوبیت های بین المللی مظابقت دارد که هر سازمان و شرکت آمریکا و اروپایی میتواند از آنها با خیال راحت خرید کند. فقط لازم است که مشخصات و نمونه ها و اعداد ارقام را به آنها بدهید و بعد از مدتی هم سفارش خود را تحویل بگیرید. برابر قرارداد کمپانی ها با دولت چین تولید کنندگان این کارخانه ها حق فروش کالا ها رابه مصرف کننده داخلی ندارند و مختص صادرات است. 
دسته دوم کارخانه هایی هستند که توسط بخش خصوصی و سرمایه داران داخلی در کشور چین و با مدیریت چینی ها ادره و بکار خود عمل میکنند. تولیدات این کارخانه هم برای صادرات به کشور های جنوبی (جهان سومی) میباشد و میزان اعتماد به تولیدات این کارخانجات و مرغوبیت کالا ها تا میزان 50 در صد هم در مقایسه با گروه اول کمتر است. تقلب، قول بکار بردن قطعات مرغوب را دادن و به آن عمل نکردن و گنجشک را جای قناری فروختن و تقلب در خط تولید از خصوصیت این کارخانه هاست. البته قیمت ها هم تا سطح قابل توجهی پایین تر هستند.
دسته سوم کارخانه های هستند که با سرمایه های دولتی و مدیریت دولت عمل میکنند و اداره میشوند که تولید آنها فقط برای مصرف داخلی کشور چین  میباشد. با هیچ استانداردی بجز کم کاری، تنبلی و دروغ و تقلب همخوانی ندارند. سهمیه های تولیدی شان از دولت کمونیستی می آید و تولیدشان را هم به مأموران حق و حساب بگیر و اهل بخیه دولتی تحویل میدهند. در بازدیدی که در یکی از مسافرت ها از کارخانه دولتی داشتم بدون اغراق 60 تا 70 در صد تولید نهایی یا کار نمیکرد و یا اگر کار میکرد مانند کار دستی یک دانش آموز در حد دبیرستانی بود. تمام قطعات معیوب و خراب در کنار خط تولید چیده شده بود که من با دیدن آنها در وهله اول متوجه نشدم که آن ها همه معیوب هستند. نصف شیشه پنجره ها شکسته بود و در قسمت رنگ کاری باد تمام رنگ را در هوا پخش میکرد و روی کالاهای دیگر مینشست.
از تقلب که عرض کردم، در روزنامه "جنوب چین" که در هنگ کنگ منتشر میشود زمانی مطلبی نوشته شده بود که بازرگانان چینی مارک های سونی و پاناسونیک و شارپ و موتورولا و دیگران را از هنگ کنگ میخریدند و بر روی کالاهای تولید کارخانه دولتی میچسباندند و آنها را بنام آن کمپانی ها و بطور قاچاق!  به مصرف کنندگان داخلی میفروشند.
از اینگونه داستان ها و تقلب در تولیدات چینی فراوان سخن میتوان گفت. ولی آنچه مایلم به اطلاع شما دوستان برسانم اینست که هیچ وقت تصور اینکه چین اژدهای خفته ای بوده که اینک برخاسته را بخود راه ندهید. اگر روزی بهر دلیلی کمپانی های خارجی که با سرمایه های غیر چینی در چین عمل میکنند  تصمیم بگیرند از چین خارج شوند و کارخانه و سرمایه خود را بیرون بکشند دولت چین توان این را ندارد که حتی یک وعده غذا برای جمعیت 1.4 میلیاردی خودش تأمین کند. تمام تولیدات چینی که مثلاً مصارف نظامی و مهم مملکتی دارند یا از آمریکا و اروپا خریداری میشوند و یا نقشه ها و طرح ها را میدذدند و یا اینکه اگر لاشه هوا پیمای ساقط شده ای یا موشک آمریکایی را در جایی سراغ داشته باشند  سریعاً به دنبالش میدوند و تا از روی آن چیزی بسازند. هنوز هیچ کمپانی غیر آمریکایی نتوانسته با مایکرو پراسسور های های اینتل رقابت کند و اگر چه جدیداً کمپانی سم سانگ (سم سونگ) کره جنوبی توانسته مدلی از محصولات شرگت اپل را کپی سازی کند ولی تفاوت هم چنان از زمین تا آسمان است. 
حقوق کارگری که در کارخانه دولتی کار میکرد در سال های 1990 درهر ماه 20 دلار بود. دستمزد یک کارگر چینی که در یک کارخانه غیر چینی کار میکرد در آن سال ها 35 دلار به علاوه مسکن و دو وعده غذای گرم بود.  این قیمت ها در سالهای بعد افزایش یافته و امروزه به 50 تا 80 دلار در ماه رسیده است. یاد آوری میکنم که قیمت برابری دلار با پول چینی که "یان" و یا " آر-ام- بی" نامیده میشود در سالهای 1990 یک به 10 بود و اینک تا 1 دلار به 8 یان تغییر کرده.  مسکنی که از طریق کمپانی های غیر چینی برای کارگران عموماً و کسانیکه از نقاط مرکزی و حتی نواحی غرب چین به شهر های صنعتی که اکثراً در نواحی شرق و جنوب چین قرار دارند فراهم میشود این چنین است که یک اطاق 4 متری در 4 متر را 6 تخت خواب که هر سه عدد روی هم گذاشته شده اند در دو طرف اطاق قرار میدهند که 6 نفر را جای میدهند. بیشتر کارخانه های غیر چینی تا تعداد 25 هزار کارگر را به استخدام خود دارند و من خود شاهد تا 45 هزار کارگر در یک کارخانه هم بودم. کارخانه های غیر چینی و تعداد کارگر را در بخش های مختلف تولیدی از لباس و پوشاک و وسایل خانگی و صنعتی و حتی قوطی کنسرو و بسته های مواد غذایی استخدام میکنند  کمک بسیار بزرگی به دولت چین برای تهیه غذا برای جمعیتش می باشد . بهمین دلیل سرمایه های کمپانی های خارجی تماماً توسط بانک چین در نزد بانک های معتبر جهانی ضمانت شده است. طبق قرار داد کمپانی ها افراد حزب کمونیست چین جرأت نزدیک شدن به کارخانه ها و تماس با کارگران را ندارند و این مسئله توسط گارد داخلی چین اداره میشود. برا غذا دادن به مثلاً به 45 هزار نفر در روز؛ ساعات کار کارگران را به سه ساعت 6 صبح، 8 صبح و 10 صبح تقسیم کرده اند. کارگرانی که ساعت 6 صبح شروع میکنند ساعت 10 نهار میخورند و ساعت  4 بعد از ظهر هم شام  و زمان  نهارخوردن هم یک ساعت میباشد. و بهمین ترتیب تا فاصله سه ساعت غذای این تعداد کارگر را تقسیم میکنند. سالن نهار خوری برای کارگران وجود ندارد و هر کارگر با کاسه ای به دستش و در صفوف دراز به پنجره تقسیم غذا میرود و خیلی سریع با کمچه ای و کفگیری مقداری غذا در کاسه اش میریزند
در کشور چین دو نوع سیستم حاکمیت وجود دارد؛ اول حاکمیت کمونیستی که فقط مختص کارمندان دولت کمونیستی میباشد و هیچ غیر کمونیستی نمیتواند کار دولتی داشته باشد. فساد و رشوه خواری در میان کارمندان دولت مثل ایران خودمان است که در قسمت بعدی در باره اش خواهم گفت.   دوم دولت  کارخانه های تولید کننده چینی و غیر چینی که سیستم سرمایه داری چین را تشکیل میدهند. این بخش سرمایه داری است که تمام حاکمیت چین مزورانه در خدمت آنست. دولت کمونیستی چین شتر مرغ است که وقتی به او میگویند تخم کن میگوید من شترم و وقتی از او میخواهند بار ببرد میگوید من مرغ هستم.
مشاهدات و تشابهات  وضغیت اجتماعی چین و ایران "اسلامی" (4)
در سه قسمت پیشین مشاهدات و تشاهبات جامعه چین و ایران عرض کردم که؛  چین با قدمت تاریخی شبیه ایران و همزمانی امپراطوری ها از ماد ها تا سال 1911 که امپراطوری چین به جمهوری تبدیل شد با داشتن 1.4 بیلیون جمعیت از زمان انقلاب  کمونیستی در سال 1949 به رهبری مائو شباهت های بسیاری در ساختار جامعه آن کشور با جاکعه کشور ما ایران بعد از انقلاب اسلامی دیده میشود. در دوران انقلاب شعار انقلابیون کمونیست این بود "زمین از آن کسی که روی آن کار میکند" با این شعار انقلابیون چین مردم را بر علیه فئودال ها تحریک میکردند تا به منازل و انبار های گندم و برنج ارباب ها و سرمایه داران  حمله کنند و آنها را غارت کنند. این غارت ها شبیه همان غارت اموال و مصادره دارایی های ایرانیان بعد ار انقلاب بود. زمینی که گفته شد مال آنست که روی آن کار میکند بعد ها زیر نام "کئوپراتیو های کشاورزی" به مالکیت دولت چین در آمد،  دقیقاً شبیه بنیاد مستضعفین که همه کارخانه ها را مصادره کرد و باعث ورشکستگی آنها شد. زمین های دولتی چین بعد از بازگشایی در های مملکت با قیمت های سرسام آور به دهقانان بیچراه فروخته شدند و پول آنها به جیب رهبران حزب کمونیست "و حساب های 100 امام"!! ها شان ریخته شد.   این عمل ادامه پیدا کرد تا آنجا که کمونیست های چینی بر علیه ملی گرایان به رهبری ژنرال چيانگ كاي چك که دوش بدون با کمونیست ها در برابر تهاجم ژاپن جنگیده بودند هم شوریدند و باعث فرار چيانگ كاي چك به جزیره فورموسا که بعد ها چین ملی و اینک تایوان نامیده میشود فرار کرد و بخش عظیمی از آثار تاریخی چین را با خود به تایوان برد که در موزه ای 5 طبقه نگهداری میشوند.  شباهت جنگ کمونیست ها با ملی گرایان چینی  با آنچه در ایران ما و بعد از انقلاب اتفاق افتاد  در این اینست که آیت الله خمینی هم بعد از پیروزی انقلاب،  ملی گرایی را خلاف اسلام دانست و سران و رهبران آنرا تار و مار کرد. نام خیابان پهلوی که در ابتدای انقلاب به مصدق تغییر کرده بود را به آنچه امروز ولی عصر نامیده میشود تبدیل کرد. مرتجعین  تمامیت خواه اسلامی از برگزاری مراسم بزرگداشت دکتر مصدق در احمد آباد کرج بار ها جلوگیری کردند تا آنکه بالاخره در کوران قتل های زنجیره ای یکی از بزرگترین جنایات تاریخ که همان سر و سینه بریدن داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری بود و ترور شاپور بختیار در پاریس و جنایت هایی از این قبیل بوقوع پیوست. در زمان انقلاب چین با تشکیل ارتش سرخ که شبیه همین سپاه  پاسذاران و بسیجی های حکومت اسلامی است به خانه های مردم چین حمله میکردند و صاحبخانه ها و تجار و مردم عادی را وادار میکردند تا شعار "مائو نان داد" را بر در و دیوار بنویسند. این شبیه همان شعار های بعد از انقلاب بود که در ایران "اسلامی" مینوشتند "بابا نان داد دیگر شعار ما نیست بابا جان داد"  "خمینی عزیزم بگو تا خون بریزم" و "تا خون در رگ ماست خمینی رهبر ماست".
در طول 12 سال انقلاب سیاه فرهنگی در چین درست همان وقایع حمله به دانشگا ها، دانشکاه را مرکز فساد نامیدن، و بالاخره بستن دانشگاه ها و اخراج 70 در صدی دانشجویان در ایران انقلاب اسلامی اتفاق افتاد.
جامعه چین در زمان حاکمیت مائو دچار آن چنان فقر و فسادی شد که ما ایرانی ها بخشی از آن را در مملکت خودمان تجربه کردیم و هنوز ادامه دارد. 
نمونه ها بسیار زیاد است که از هم پاشیده شدن بنیاد خانواده و عدم رابطه بین افراد فامیل، دشمنی ها و جاسوسی ها بر علیه همدیگر مثل آنچه در ایران جریان دارد را میتوان نام برد. در چین مردم سر همدیگر را بخاطر پول روز روشن می برند و با پرداخت حق و حساب آب توبه بر سرشان ریخته میشود.
مشاهدات عینی من بطور خلاصه این چنین هستند. در سال های 1990 وقتی به چین مسافرت میکردیم  به عنوان غیر چینی حق خروج از هتل محل اقامت برایمان بسیار محدود بود ولی آدم کنجکاوی مثل من را تحریک میکرد تا یه جوری و تا یک حدی چیز هایی را ببینم.. دام هایی بر سر راه و نزدیک محدوده هتل میگذاشتند تا به نحوی یک مسافر غیر چینی را به دام بیاندازند و سر کیسه اش کنند. روزی که چند ده متری از محدوده هتل آنطرف تر رفتم نوزاد چند روزه ای را روی کارتن در پیاده رو بدون لباس دیدم که شدیداً گریه میکرد. از همراه چینی ام پرسیدم این چیست؟ گفت اصلاً نزدیک نشو که این دام است. اگر به بچه دست بزنی شخصی که در جایی منتظر است تا ببیند با سرعت بطرفت می آید و تو را متهم میکند که خواستی بچه را بدزدی و یا دزدیده ای. گفت صاحب این بچه با پلیس دستشان تو هم است و شما را دستگیر می کنند به اداره پلیس میبرند و حد اقل اینست که پول کلانی طلب میکنند چون اگر ندهی باید تحقیق شود و چند روزی حد اقل دچار گرفتاری میشوی. روز دیگری در کنار دیوار کوتاه هتل محل اقامت چشمم به ساعتی افتاد که برابر گفته همراهم "رولکس" تقلبی  بود، باز هم به عنوان یک تله اگر آن ساعت را شخصی بر دارد بخصوص که غیر چینی باشد یک جوری بدام پلیس می افتد که حاظری هر چه پول داری بدهی و کارت به اداره پلیس نکشد. می بایست بسیار مواظب بودیم که وقتی وارد اطاق هتلی میشویم خانم جوانی که در جایی کمین کرده  بود و دستش با پلیس در هم بود درب اطاق را باز نکند و یا پشت سر نباشد تا مبادا بزور وارد اطاق شود و به اتهام همخوابگی طلب پول کند و ادعا کند که شخص مسافر او را با خود به اطاق آورده است. باید توجه بدهم که دست باند پلیس و نگهبانان هتل و دربان و همه در دست هم بودند و قانونی در چین هست که مسافران و گردشگران  خارجی مجازات میشوند اگر با خانمی چینی دوستی کنند و او را به هتل بیاورند.  روزنامه ای در هنگ کنگ منتشر میشود بنام "جنوب چین"، روزی مقاله ای را چاپ کرده بود که باند و گروهی را دستگیر کرده بودند که به قبرستان ها میرفتند و جنازه های تازه بخاک سپرده شده را از قبربیرون می آوردند و به رستورانهایی میفروختند تا از گوشت آنها غذای معروف چینی به نام "دامپلینگ" درست کنند و به مردم بفروشند. حتماً چند تا از این موارد را در ایران سراغ دارید. در مسافرتی از شهری به شهر دیگر با دو اتوموبیل بی ام و – و بنز میرفتیم. ترافیک وحشتناکی بود و هر دو اتومبیل پرچم های آمریکا و چین را جلوی داشبورد گذاشته بودند به خیال این که ما دیپلمات هستیم. وقتی به چراغ قرمز میرسیدیم هر دو اتوموبیل به سمت راه آنطرف که ماشین ها می آمدند میرفتند و پلیس که از جریان آگاه بود و پول کلانی هم دریافت میکرد تمام ترافیک دست چپ خیابان را متوقف میکرد تا اون دو اتوموبیل به چراغ قرمز بعدی برسند و این کار ادامه پیدا میکرد تا از شهر و ترافیک خارج شویم.    
در طول چنین سالی که به چین مسافرت کرده ام چند تایی دوست خوب دارم که در طول سفر از جریانات ایران و چین با هم حرف میزنیم. روزی در باره فساد در اداره های دولتی صحبت میکردیم. ایشان میگفت برای گرفتن کار دولتی اشخاص حتماً میبایست عضو حزب کمونیست باشند و بخصوص در رده های بالا،  شخص داوطلب که از هزار خم و چم  بازرسی و تحقیقات عبور کرده ( مثل همین ایران عزیز خودمان که برادران سپاه و آقا زاده ها مشاغل مملکتی را از ارثیه پدری خود میدانند ) می بایست حق و حساب کلفتی و کلانی هم به رؤسای حزبی بدهد چون نون دانی خیلی با سود و منفعتی است.  برای نشان دادن فساد روزی بمن گفت تا با او به دفتر سازمان دولتی مخصوص گرفتن جواز برای تشکیل شرکتی با هم به اداره مربوطه برویم. ایشان تمام مدارک لازم را فراهم کرده بود و بمن گفت تو هم چند انگشتر بدل و ساعت رولکس بدل و گردن بند و چیز هایی شبیه این برای خودت تهیه کن و به دست و گردن و سینه خود آویزان کن. تمام ترتیبات کار را دادیم و ایشان با گرفتن قرار قبلی راهی اداره شدیم. خوش آمد و سلام تعارف چینی و انگلیسی در حد فهم خلاصه دوست خوب من آقای هریس چن (هر شخص چینی که یک جوری با دنیای خارج از چین سر و کار دارد یک اسم غیر چینی برای خودش انتخاب میکند برای راحتی کار با دوستان غیر چینی) اسم دوست من هم هریس است. هریس داستان افتتاح یک شرکت را با من به آقای رئیس اداره توضیح داد و وارد تهیه مقدمات کار شدند. خلاصه داستان همان است که حدث میزنید آقای مسئول بعد از حرف و نقل ها سر حرف را با من باز کرد و شروع کرد به سئوال و تعریف و تمجید که چه انگشتر های بزرگی و خوبی و چه زنجیر طلای بزرگی و چند و چون کار را جویا شد. من هم که از طریق هریس گوشی دستم بود با تعارف اینکه قابل ندارد و خدمت شما باشد باور کنید ساعت شبیه رولکس و تمام طلا آلات تقلبی را به آقا تقدیم کردم که ایشان هم با سخاوت تمام قبول کرد و با گرفتن مبلغی به عنوان پیش پرداخت از هریس قول و قرار همکاری داد و وعده ملاقات بعدی را برای دریافت بقیه حق و حساب به بعد موکول کردیم.  این جریان چقدر برای شما در ایران آشناست؟ خیلی نه؟.  درست سه روز پیش در خبر های اینجا آمده بود که یکی از رؤسای حزبی در ایالتی در چین با 30 میلیون دلار فرار را بر قرار ترجیح داده و به آمریکا آمده و تقاضای پناهندگی سیاسی کرده. فساد و فحشا در چین به یقین از ایران بد تر هم هست چون در ایران ما هنوز پایبندی به اخلاقیات وجود دارد. البته دلیل این فقر و فحشا بخاطر زمان طولانی تر وضعیت انقلابی در چین است که اگر این جریان حکومت اسلامی ادامه پیدا کند بدون تردید وضعیت ما در ایران مانند چین خواهد شد. ..