May 10, 2018

اندیشه های خیام به روایت رباعیاتش -2016




اندیشه های خیام  به روایت  رباعیاتش

یاد آوری:

حکیم عمر خیام  شاعر، فیلسوف، ریاضی دان، منجم و طبیب قرن پنجم هجری درحدود سال 410 هجری قمری(1021 سال پیش)  در زمان حکمرانی سلطان محمود غزنوی در نیشابور متولد شد. در طب شاگرد پور  سینا بود و در حکمت و فلسفه خود آموخته و متفاوت از استاد می اندیشید. در ریاضی و نجوم جای پایی بزرگ  و در فلسفه و حکمت صاحب اندیشه ای  والا میباشد. "فقیهان و علمای" دکان دار دین آن زمان همچون امام محمد غزالی در مکتب استادش نشسند و از دریای علم حکیم عمر خیام بهره بردند و بعد ها از بدگویی، تهمت و افترا، تکفیر و الحاد نسبت به وی گوی سبقت را از دیگران ربود. گفته میشود خیام درسال 509  با محاسبه سال هجری قمری در سن 99 سالگی، یا  در سن 96 سالگی  با در تطر گرفتن سال شمسی کوله بار پر بار و سرشار از اندوخته های علمی خود را بر جای نهاد و  از می و معشوق جدا شد و در گوشه ای دیگر  از جهان خاکی "چهار و هفت" منزل گزید.

یک چند به شاگردی استاد شدیم

چندی به استادی خود شاد شدیم

پایان سخن نگر که بر ما چه کذشت

از خاک بر آمدیم و در خاک شدیم



شرایط  و محیط  اطراف  زندگی :

دوران زندگی حکیم عمر خیام مصاذف است با فرمانروایی ترکان غز و سلجوق که تا مغز استخوان به خرافات دینی آلوده بودند و همگی سر سپردگی تمام  عیار به خلافت بغداد داشتند. سلطان محمود غزنوی با تظاهر به علم و دانش،  دربار خود را از شاعران و عارفان دینی پر کرده بود  و با خشک مغزی  و تعصب به بهانه جهاد "فی قربت الا الله"  به تخریب بناهای تاریخی/ هنری، کشتار و آزار مردم، قتل عام عارف و عامی در ایران و هندوستان  و سوزاندن کتاب ها و تخریب کتابخانه پرداخت. در چنین اوضاع و احوالی بود که خیام متفاوت اندیشید و با درس گیری از حکمت و فلسفه  خود آموخته اش جهان را به نظم نوینی ترسیم نمود.



افکار و اندیشه ها:



به امید آنکه بتوانم در ذهن جوینده و افکار پوینده  شما خواننده عزیز پرسشی برای آموختن ایجاد کنم  یاد آور میشوم که؛  سادگی در قابلیت درک  و روانی کلام همراه با محتوای علمی و عقلانی و متکی بر واقیعت وجودی و جدا از مقوله ذهنی و عرفانی از ویژه گی های شعر خیام است. هیچ هاله ای از ابهام، هیچ "قرائتی دیگر" بجز آنچه در چهار پاره های خیام که به وضوح و به سادگی مطلق کلمه آورده شده  است وجود ندارد.  من جا بجا و با درج رباعیات در طول کلام به معانی فلسفی و نکات مورد نظر خودم اشاراتی میکنم که این حقیقت خود لایه هایی از شعر خیام است که من جوینده طبقه میانی و شیفته علم و دانش کمتر با آن بر خورد کرده ام.  در این مقال نگاهم را معطوف میکنم به جنبه های فلسفی رباعیات خیام و نهایتا نگاه و تفکر خیام در مورد مقوله هایی مثل بهشت و دوزخ، فلسفه وجودی انسان یا منشاء پیدایش هستی و اینکه از کجا آمده ایم و به کجا خواهیم رفت. در این گذرگاه گل واژه هایی درشت از شعر خیام را  انتخاب نموده که در آن به کیفیت گذر زندگی پرداخته شده و چگونه شاد بودن و شاد زیستن و خوب زیستن و کار کردن و مفت خوری نکردن را به خواننده توصیه میکند چرا که میفرماید "چو رفتی رفتی"  وبر گشتی هم در کار نیست.

در اینکه حکیم دانا و توانا، طبیب جسم و جان و فیلسوف روح و روان ما در چه شرایطی زیست و با در نظر گرفتن اوضاع و احوال و آدمیان (بخوانید آدم نمایان) پیرامون خود آنچنان که در جملات بالا شرح مختصرش آمد چگونه سردمدار مشعل علم و دانش شد که عاری از وهم و خیال، ورد و جادو و جنبل و خرافات مذهبی شد اینکه با نبود امکانات تکنیکی ابزار و آلات فنی،  قرن ها  از زمان خود پیشی  گرفت جای تفکر بسیار دارد و حیرت انگیز و  صد البته افتخار آفرین است.

میتوان گفت که بعد از خیام چارلز داروین انگلیسی بود که حدود 800 سال بعد از خیام به طریق علمی بر بخشی از نظریات مادی خیام  در خاکی بودن انسان و عدم وابستگی به ریسمان آسمانی و تکامل جسمی و تفکر و اندیشه انسان نسل نِياندرتال صحه گذاشت. و سپس گالیله و استادش جوردونو برونو بودند که حدود400 سال پیش بر مطالعات نجومی خیام مهر تأیید زدند. دانشمندان علم نجوم با به کار گیری رصد خانه ها و ابزار پیشرفته, محاسبه  عددی حرکت مداری زمین بدور خورشید را که خیام در 1000 سال پیش تنظیم و تدوین نمود با اختلاف چند رقم به انتهای اعشار در محاسبات  کامپیتری امروزه ثابت و تأیید نموده اند.

اندر مقام پیدایش موجودات زنده و انسان شما را رجوع میدهم به همان دو بیتی بالا که میفرماید؛ "از خاک بر آمدیم و در (بر) خاک شدیم" که تا کنون بغیر از افسانه آفرینش خلاف آن ثابت نشده است.

در مورد فلسفه زیستن و انگیزه های مداری آن و اشاره به دوزخ و بهشت و زندگی بعد از مرگ و بازگشت چنین میفرماید:

گویند مرا که دوزخی باشد مست ----- قولی است، خلاف دل در آن نتوان بست

گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود ---- فردا بینی بهشت همچون کف دست

میفرماید "قولی است" روایتی است که دهان به دهان نقل شده است که هیچ مبدا و معنای حقیقی و اثبات علمی در آن وجود ندارد. طبیعتآ کسی که با عدد و ارقام و محاسبات ریاضی و نجوم سر آمد روزگار است "قول" را قبول ندارد.

و یا:

در فصل بهار اگر بتی حور سرشت ---- یک ساغر می دهد مرا بر لب کشت

هر چند به نزد عامه این باشد زشت ---- سگ به ز من ار دگر برم نام بهشت

(هر چند به نزد شیخ این باشد زشت ---- از وی بترم اگر کنم یاد بهشت)

و یا در رباعی دیگر میفرماید:

گویند کسان بهشت با حور خوش است ---- من میگویم که آب انگور خوش است

این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار ----- که آواز دهل شنیدن از دور خوش است

و در جای دگر چنین می سراید:

در دهر چو آواز گل تازه دهند ------ فرمای بتا که می به اندازه دهند

از حور و قصور و ز بهشت و دوزخ ----- فارغ بنشین که آن هر آوازه دهند

باز در جایی می فرماید:

گویند بهشت و حور و کوثر باشد ---- جوی می و شیر و شهد و شکر باشد

پر کن قدح باده و بر دستم نه ------- نقدی ز هزار نسیه خوشتر باشد

خیام مقولاتی از قبیل حور و کوثرو بهشت و دوزخ و گناه و ثواب و رحمت و لعنت را تماما خالی از حقیقت وجود میداند و همه آن ها را رویت هایی های تهی و قول های نسیه می پندارد. خیام میداند که کسی خبری از آنچه به دنیای بعد از مرگ اطلاق می شود نیاورده و باز گشتی هم در کار نیست. خیام کار دنیا را به چهار عنصر اصلی تشکیل دهنده اجسام و اجرام زمینی یعنی آب، آتش، خاک و باد و آنچه به هفت آسمان نسبت داده میشود که خودش در علم نجوم با آن بخوبی آشنا بود و میدانست به "ماورای طبیعت" و موهوماتی از آن قماش تعلق ندارد.



ای آنکه نتیجه چهار و هفتی ---- وز هفت و چهار دائم اندر تفتی

می خور که هزار بار بیشت گفتم ---- باز آمدنت نیست چو رفتی رفتی

یا:

در دایره ای که آمد و رفتن ماست ---- او را نه بدایت نه نهایت پیداست

کس می نزند دمی در این معنی راست ----- کین آمدن از کجا و رفتن به کجاست

خیام روح را پدیده ای منتج از جسم زنده میدانست و عقیده داشت که همزمان با جدا شدن روح از جسم مرده هیچ سرنوشتی در انتظار روح نیست . مثال ها را میتوان در موارد زیر جستحو نمود؛  وجود گرما تا زمان وجود آتش، ولید بخار آب تا زمانی که آب  درجه جوشیدن میرسد، و یا وجود آب تا آنجا که شرایط شیمیایی اکسیژن و هیدروژن مهیاست         

در یاب که از روح جدا خواهی شد ---- در پرده اسرار فنا خواهی شد

می نوش ندانی ز کجا آمده ای ------ خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت

در جای دگر:

افسوس که سرمایه زکف بیرون شد ---- - در پای عجل بسی جگر ها خون شد

کس نامد از آن جهان که پرسم از او ----- که احوال مسافران عالم چون شد

یا:

از جمله رفتگان این راه دراز ---- باز آمده ای کو که بما گوید راز

پس بر سر این دو راهه آز و نیاز ---- تا هیچ نمانی که نمیآیی باز



شگفتا که حکیم  رمز و رازهای دنیای خاکی ما حقایق طبیعت را که امروزه  تماما مستند و متکی بر داده های علمی هستند برای طرفداران علم و دانش و انسان های خرد گرا و البته نه خرافه پسند،  بدون دسترسی به اسباب و ابزار پیشرفته امروزی در روزگاری بیان کرد که خود گرفتار تنگ نظری و خشک مغزی های افراد  صدر نشین بر خرابه های خرافات بود.

این خود نشان بارزی از عظمت کار فیلسوف و ادیبی است که حیرت جهانیان را بر انگیخت. نگاه کنید به ترجمه رباعیاتش به چند ده زبان زنده دنیا، توجه داشت باشید که در ریاضیات هنوز از شیوه های علمی و کشف رابطه مجهولات در معادلات جبری حکیم نیشابوری اسفاده میشود. تدوین و جدول بندی تاریخ جلالی و تنظیم روز و ماه و سال یکی از دست آورد های بلامنازع فیلسوف و ستاره شناس قرن پنجم هجری شاعر، حکیم تالی، فیلسوف، تاریخ دان و ستاره شناس سر شناس ایرانی، عمر خیام نیشابوری می باشد.



می نوش که عمر جاودانی اینست ---- خود حاصلت از دور جوانی اینست

هنگام گل و باده و یاران سر مست ---- خوش باش دمی که زندگانی اینست



یک چند بکودکی به استاد شدیم ----- یک چند به استادی خود شاد شدیم

پایان سخن نگر که ما را چه رسید ---- از خاک بر آمدیم و در خاک شدیم

(در نسخه ها مختلف واژه ها را  متفاوت ولی با همان محتوا میخوانیم؛ برای مثال؛ که بر ما چه گذشت، چه رسید ، بر باد شدیم یا در خاک شدیم

در تمامی رباعیات حکیم نیشابور میخوانیم و میدانیم که نگاه  خیام  به پدیده ها  تمامآ زمینی است و هیچ تعلق خاطر و ارادتی به آنچه غیر زمینی است ندارد. به پدیده ها و رابطه هایشان از دریچه علم و خرد می نگرد، حوری و دلبرش زمینی است، شهد و شکرش در خاک است، دوزخ در روی زمین است و بهشت وی در دشتی و کِشتی کنار می و معشوق است.  خیام  معتقد است که تمام لذت ها و شادی ها همه اش روی زمین است و در دل آسمان از چیزی بجز اجرام آسمانی خبری نیست که نیست . بکرات توصیه میکند که شاد زی و دم را غنیمت شمار و چو هستی خوش باش.

گر یک نفست ز زندگانی گذرد ---- مگذار که جز به شادمانی گذرد

هشدار که سرمایه سودای جهان ---- عمر است چنان کش گذرانی گذرد

یا:

خیام اگر ز باده مستی خوش باش --- با ماهرخی اگرنشستی خوش باش

چون عاقبت جهان نیستی است ------ انگار که نیستی، چو هستی خوش باش

یا اینکه:

نتوان دل شاد را به غم فرسودن ---- وقت  خوش خود به سنگ محنت سودن

کس غیب چه داند که چه خواهد بودن --- می باید و معشوق و بکام آسودن



با تمام علایق و ارادت و تعلق خاطرش به لذات و خوشی های زندگی شدیدا از زیاده روی و افراط در خوردن و پوشیدن بیزار است و معتقد است که زیاده خواهی و زیاده خوری انسان را از لذایذ روزگار و کیفیت زندگی باز میدارد و در این رابطه چنین به انسال خاکی پند و اندرز میدهد.



گر دست دهد ز مغز گندم نانی --- وز می دو منی ز گوسفندی  رانی

با لاله رخی و گوشه بستانی ------ عیشی بود آن نه حد هر سلطانی



هشدار خیام به طمع خوران و زیاده خواهان چنین است:

کم کن طمع از جهان و میزی خرسند ----- از نیک وبد زمانه بگسل پیوند

می در کف و زلف دلبری گیر که زود -----هم آن گذرد نماند این روزی چند



خیام لحظه ای غافل شدن از لذت های زندگی را جایز نمیداند و معتقد است باید برای تهیه وسایل عیش و نوش کار کرد و مفت خوری را رسم رندان و شیخان و خرقه پوشان و محتسبان و محراب نشینان میداند و تنبلی و مفت خوری را جایز نمیداند و هشدار میدهد از آنها بپرهیزید.  

آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی ---- معذوری اگر در طالبش میکوشی

باقی همه رایگان نیرزد هشدار ------ تا عمر گرانبها بدان نفروشی

یا:

می خوردن و شاد بودن آئین من است ------- فارغ بودن ز کفر و دین، دین من است

گفتم به عروس دهر که آئین تو چیست ---- گفتا دل خرم تو کابین من است



خیام معتقد است که انسان موظف است تا کیفیت زندگی و خوش بودن خود را به اشکال و روش های جایز بالا ببرد و حتی مواظب باشد که با چه کسانی به باده نوشی می نشیند و زیاده خوردن را منع میکند تا مبادا هوشیاری خود را از دست داده  و رازی  را بر ملا کند.  حتی در باده نوشیدن هم خرد گرایی را تجویز و انسان را به شاد بودن در نوشیدن و پنهان خوری را هم توصیه میکند، که دلیلش شاید بخاطر ملاحظات دینی و یا نگرانی از تکفیر و تنبیه توسط خرابه نشینان خرافات مذهبی.

گر باده خوری تو با خردمندان خور ------ یا با صنمی لاله رخی خندان خور

بسیار مخور ورد مکن فاش مساز ----اندک خور و گاه گا خور و پنهان خور

برای پایانی پر بار تر و آراستگی بیشتر تر مطالب به زیور شعر خیام ،  چند رباعی برگزیده  زیر را چاشنی  کلام نموده ام.



اکنون که گل سعادتت پر بار است ---- دست تو ز جام می چرا بیکار است

می خور که زمانه دشمنی غدار است ---- درفتن روز چنین دشوار است



چون لاله به نوروز قدح گیر بدست --- با لاله رخی اگر ترا فرصت هست

می نوش به فرمی که این چرخ کهن ---- نا گاه ترا چو خاک گرداند پست



یک جام شراب صد دل و دین ارزد --- یک جرعه می مملکت چین ارزد

جز باده لعل نیست در روی زمین ----- تلخی که هزار جان شیرین ارزد



زان می که حیات جاودانیست بخور ----- سرمایه لذت جوانی است بخور

سوزنده چو آتش است لیکن غم را ------ سازنده چو  آب زندگانی است بخور



ساقی گل و سبزه بس طربناک شده است --- در یاب که هفته دگر خاک شده است
می نوش و گلی بچین که تا در نگری ------ گل خاک شده است و سبزه خاشاک شده است



خیام متفکری است که در زمان خود با تکیه بر داده های علمی و عقلانی تفسیر و تحلیلی دگرگونه از پدیده های جهان هستی آنگونه که در روند تکاملی خود اتفاق می افتند بیان میکند و بر هیچ قول و روایتی از کتاب آسمانی و احکام الهی و پیام پیامبران اعتنا و اعتقاد نداشته است. طبیعتآ کسی که با عقل و علم و خرد سر و کار دارد الزامآ از ورد  و جادو و جنبل و خرافات دینی و مسلکی می پرهیزد که خیام سر آمد تفکر عقلانی است. گر چه به عنوان یک فیلسوف از حکمت و فلسفه و ریاضی و سایر علوم طبیعی سرشار از دانش و آگاهی بوده در مواردی به صراحت میگوید "نمیدانم"  که تردیدی نیست که میداند ولی دشت اندیشه اش آنچنان وسیع  و عمیق است که حتی خودش جوابگوی خود نیست. معتقدم که اصولا علم ریاضی مغز را فعال و ذهن انسان را صیقل میدهد و خیام به عنوان یک ریاضی دان بر جسته از چنین خصلتی بر خوردار بود آنچنان که ریاضی دانان بنام بودند.



با این امید که توانسته باشم اندکی از ارادت و احترام خود را  با تمام شاخص های موجود اندازه گیری به حضور گرانقدر علمی و ادبی بزرگوار و گرانمایه علم و ادب جهان حکیم عمر خیام  نیشابوری ادا کرده باشم. دانشمندان علوم و خرد گرایان متعلق به تمام قرون و فصول هستند بدون هیچگونه محدودیت زمانی و مکانی و لاجرم  عمر خیام فیلسوف، حکیم،  ستاره شناس و شاعر ما نیز چنین است.



نگارش هفتم ژانویه 2010، باز نویسی ششم فوریه 2016 میلادی. علی کریمی 




No comments:

Post a Comment