انتخابات در آمریکا
حدود
300 سال از تصویب قانون انتخابات و برگزاری آن در آمریکا میگذرد. مرحله انتخابات
ریاست جمهوری در آمریکا دارای سه مرحله میباشد.
مرحله
اول - مبارزات درون حزبی است که بیشتر از
یکسال بطول می انجامد و نامزدهایی از هر دو حزب حاکم و پر قدرت جمهوری خواه و
دموکرات وارد گود مبارزات میشوند. این مرحله بسیار پر هزینه است که نامزدها باید
از طریق مسافرت به ایالات مختلف و سخنرانی های هیجان انگیز و با قول و وعده و وعید
ها خالی هزینه انتخابات را از طریق مشارکت مردمی و بخصوص کمپانی ها و ثروتمندان در
هر دو حزب تامین کنند. در این مرحله نامزدها شدید ترین اتهامات، انگ ها و تهمت های
روا و ناروا، درست و نادرست را بهم میزنند و گاها پته همدیگر را روی حوض میریزند.
مرحله
دوم - از آنجا آغاز میشود که نامزدی توانسته باشد با به کنار زدن رقبای خود و
داشتن تعداد کافی رای از حوزه های حزبی که به رای Delegate معروف
هستند به کنگره حزب برود و حزب او را تآیید کند و او هم بپذیرد (فرمالیته) و رسما
به عنوان نماینده آن حزب وارد دور اصلی مبارزه ای "خونین" با نماینده حزب رقیب شود.
مرحله
سوم – کسب آراء الکترال از ایالت ها در روز انتخابات و به میزان کافی حدود 270 رای
و انتخاب نهایی به عنوان رِییس جمهور آمریکا.
رای
الکترال چیست و چگونه محاسبه میشود؟
اگر
نامزدی اکثریت آرای مردم در 11ایالت
پرجمعیت یعنی کالیفرنیا، نیویورک، تگزاس، فلوریدا، پنسیلوانیا، ایلینویز، اوهایو،
میشیگان، نیوجرسی، کارولینای شمالی و جورجیا را به دست آورد رئیس جمهور میشود، حتی اگر در 39ایالت کم جمعیت تر هیچ رأیی به دست نیاورده
باشد. مجموع آرای الکترال آن 11 ایالت به 270 میرسد و این حد نصابی است که نامزد
برنده باید از مجموع 538رأی الکترال به دست آورد.
به این ترتیب چون جمعیت ساکنان 39ایالتی که به نامزد برنده رأی نداده اند، از مجموع شهروندان 11ایالت اصلی بیشتر است، بنابراین نامزد برنده بدون اینکه رأی اکثریت مردم را به دست آورده باشد با مجموع آرای الکترال 11 ایالت پرجمعیت به کاخ سفید میرود. در تاریخ آمریکا تا به حال سه بار این اتفاق روی داده است.
به این ترتیب چون جمعیت ساکنان 39ایالتی که به نامزد برنده رأی نداده اند، از مجموع شهروندان 11ایالت اصلی بیشتر است، بنابراین نامزد برنده بدون اینکه رأی اکثریت مردم را به دست آورده باشد با مجموع آرای الکترال 11 ایالت پرجمعیت به کاخ سفید میرود. در تاریخ آمریکا تا به حال سه بار این اتفاق روی داده است.
با
همه این مراحل پیچیده که شرح کامل آن در این نوشتار نمگنجد میتوان گفت انتخابات
آمریکا بهترین شیوه دموکراتیک در نوع خود میباشد . البته در میان کشور های دیگر هم
میتوان از کشور هندوستان نام برد که شیوه انتخابات آن مراجعه مستقیم به آراء مردم
نیست ولی بسیار به شیوه دموکراتیک انجام میگیرد. انتخاب ریاست جمهوری هند به صورت
غیرمستقیم صورت میگیرد یعنی مردم عادی در این انتخابات شرکت نمیکنند و تنها
اعضای سه مجلس شامل مجالس قانونگذاری یعنی مجلس نمایندگان معروف به 'لوک سابها' و
مجلس علیا معروف به 'راجیا سابها' و همچنین مجلس قانونگذاری ایالتها در این
انتخابات رأی میدهند.
انتخابات
این دوره ریاست جمهوری آمریکا بدون تردید یکی از پر هیجان ترین و شاید قهر آمیز
ترین مبارزه انتخاباتی در تاریخ امریکا باشد.
کمی
به گذشته بر گردیم و سریعا اشاره کنم که اصولا اوضاع و احوال جهان اطراف ما ساکنین
روی این کره خاکی از انقلاب ایران به بعد دچار اختلالات و اتفاقاتی شده که زندگی
ها رنگ و بوی زندگی سالهای قبل از 1980 را نمیدهند. پدیده تروریزم دولتی که از
سکوی انقلاب ایران پرتاب شد، و با اندیشه سیاسی جیمی کارتر رییس جمهور دموکرات
آمریکا و مشارکت انگلیس و فرانسه و شرکت میلیونی توده های نا آگاه و روشنفکران
عمله و اکره احزاب در ایران شکل گرفت دنیای ما را دچار تغییرات اساسی نموده است.
در نتیجه تمام معاملات و معادلات جهانی تحت تاثیر این پدیده شوم در سطح جهان از
مدار طبیعی خود خارج و بخشا به ناهنجاری های سیاسی و اقتصادی شدید و جنگ های منطقه
ای کشانیده شده است.
در
انقلاب ایران پدیده نو ظهور شخصی بنام آیت الله خمینی توانست با به کار گیری شگرد
های عجیب و غریب و حرف های صد تا یک غاز و قول و قرار های بی ریشه و بنیان، گفتن سخن
و نقل قول هایی که هیچ تعریف و تعبیری بر آنها نمیتوان قایل و قابل شد با فریب
مردم ایران و بخشی از مردم منطقه قدرت هذیان گویی خود را همه گیر کند. حرف هایی که
بیشتر آنها در هزاره اول تاریخ زندگی بشر وجود داشتند ولی به گورستان تاریخ سپرده
شده بوند و خمینی با تکرار مکرر آنها را زنده کرد. خمینی توانست با سر دادن سخنانی
بی سر و ته و با تسلط کامل بر ذهن متورم و مریض مذهبی و خرافاتی مردمی که عکس او
را در ماه دیده بودند، موجی از مزخرف گویی و تکرار مکررات را در ذهن نه تنها مردم
ایران، بلکه مردمان سایر کشور های دچار سرطان خرافات مذهبی به راه بیاندازد.
همزمان
با شور و شوق انقلابی در ایران و اندیشه پول ساز بودن عملیات ترورستی و باج گیری،
گروهای تروریستی یکی بعد از دیگری اعلام موجودیت کردند و فاجعه بعد از فاجعه.
لاجرم جنگ ها آمریکا در افغانستان و حمله به عراق و درگیری های سیاسی در مناطق
مختلف جهان مردم آمریکا را هم از سیاست های جنگ طلبانه خسته و بیزار کرد و جوانان
آی فونی و آی پدی و انترنتی و ساتلایت نشین را به دنبال ساحل نجات روانه کرد و مرض
ساده گویی و قول قرار های بهشتی خمینی را هم به جان بارک اوباما انداخت که توانست
با استفاده از شیوه و شگرد های بدون تفکر و تعقل یاد گرفته از خمینی با گفتن فقط
یک جمله
This is not a black America, this is not a
white America, … this is the United States of America
تخم
لق بی سر و سامانی و قول و قرار های تو خالی را در دهان مردم بشکند و این فکر را
به طبقه فقیر آمریکا و بخصوص سیاه ها القاء کرد که "مانند ایرانی ها" میتوانند
از مزایای آب و برق و خانه و ماشین مجانی بر خوردار شوند.
همین
مرض چرند پرند گویی در این دوره بجان دونالد ترامپ افتاده است که او هم توانسته با
بکارگیری همان شیوه های شوم خمینی مغز توده بی سواد و یا کم سواد سفید های آمریکا
را تیلیت کند. ترامپ که با سرمایه یک میلیون دلاری از پدرش در آمریکا و در شهر
نیویورک وارد کار همیشه پول ساز بساز و بفروشی شد اینک صاحب ده بیلیون دلار سرمایه
در املاک و کازینو و زمین های گلف و هتل های پر زرق و برق و رستوران های درجه
مافوق یک شده است. از سیاست هیچ نمیداند و عمق دانش سیاسی اش به یک میلیمتر هم
نمیرسد. ترامپ تا اینجای کار توانسته 16 رقیب انتخاباتی خود را بخاک و خون بکشد و
با دادن عناوین کوچه و بازای و لمپنی مانند؛ تد دروغگو، جب بوش شل، روبیو کوتوله،
و غیرو گوی حقه بازی را از رقیب دروغگو و حق و حساب گیر و کلک زن هیلاری کلینتون
برباید. تنها سلاح برنده ترامپ علاوه بر ثروتش که آنرا بار ها و بار ها به رخ
همگان کشیده و به مردم ساده لوح ثروت پرست قبولانیده که چون در کار تجارت زمین و
ملک موفق بوده پس میتواند مملکت را هم بسازد و با حرف هایی مانند؛ ساخت دیوار بلند
بین آمریکا و مکزیک و گرفتن هزینه آن از کشور مکزیک، رسانیدن آمریکا به اوج قدرت،
مبارزه اقتصادی و گمرکی با چین و ژاپن و مکزیک، ندادن سواری مجانی به کشور های
عربی برای استفاده از ارتش آمریکا، همگاری با پوتین در سرکوب داعش و خیلی مزخرفات
دیگر مردم را فریب داده است. مردمی که در همه جای دنیا تقریبا بک جور فکر میکنند و
یک ساختار دارن. ترامپ تا کنون نتوانسته
یک کلام به مردم آمریکا بگوید که چگونه همه این کار ها را انجام خواهد داد. وقتی
از وی در این باره پرسش میشود، در جواب میگوید "همه چیز را که نباید به همگان
گفت" و اینجاست که مردم هورا میکشند و غش و ضعف میکنند. از کلمات قصار امام
ترامپ میتوان نام بردن از مردم مکزیک و آمریکای جنوبی به عنوان دزد، آدم کش و عمله
های بدون مجوز قانونی در آمریکا و تجاوز گران جنسی و
جلوگیری از ورود مسلمانان به آمریکا، دشمنی با عرب ها و چینی ها و ژاپنی ها را نام
برد. تنها دوست ترامپ در میان رهبران جهان، فقط ولادیمیر پوتین است و بس.
و
اما هیلاری کلینتون که من نمی فهمم چرا ما ایرانی ها که این همه ضربه از دموکرات
های آمریکا از ترومن و کندی و آخرینش هم جیمی کارتر خورده ایم باز هم اکثریت مان
طرفدار حزب دموکرات هستیم.
هیلاری
سابقه بسیار سیاهی در سیاست آمریکا و بخصوص در زمان وزارتش در امور خارجه دارد. تنها
تفاوت هیلاری با ترامپ اینست که، هیلاری امتحان خود را پس داده و رفوزه شده، ولی
ترامپ سوار اسب 10 بیلیون دلاری خود هیچ سابقه کار سیاسی ندارد. هر دو حقه باز و
دروغگو هستند. گرفتن مبالغ هنگفت از کشور های عربی تا حدود 150 میلیون دلار،
ممانعت از فرستادن کمک برای نجات سفیر آمریکا در بن قاضی و کشته شدن 4 نفر در حمله
تروریستی به کنسولگری و محاکمه اش در کنگره آمریکا و گفتن اینکه، خب حلال چی شده
چهار نفر کشته شدند، دروغ ها مکرر در عبور از زیر رگبار تیر دو فرودگاه تونس برای
شرکت در کنفرانس (عذر خواهی کرد)، دروغ
بزرگ نگرفتن پول از عربها (تمام اسنادش رو شده)، دروغ گفتن به مردم که حمله بن
قاضی تروریستی نبود، کاری خود جوش مردمی بود، ولی به رییس جمهور مصر و به چلسی
دخترش و خانواده اش گفته بود حمله تروریستی بوده، به کار گیری Server های
خصوصی در منزلش برای رتق و فتق امور مملکتی و پنهان کردن آن سرور ها از مقامات
وزارت امور خارجه، دو بار محاکمه شد و دفعه دوم اقرار کرد که کارش اشتباه بوده
است. البته استفاده از این سرور ها فقط برای پنهان کاری برای گرفتن پول از عرب ها
و مبالغ هفتصد هزار دلاری برای سخنرانی های شوهرش بیل کلینتون بوده است. خلاصه کنم ، این انتخابات هیچ اعتبار و ارزشی در میان انتخابات معمول و مرسوم در آمریکا
ندارد و هر دو حزب از انتخاب نامزدشان نا راضی هستند و مانند خر در گل مانده اند
که چه خاکی بر سرشان کنند. شایعه دخالت روسای حزب در کار ترامپ برای گفتن حرف های
بی سر و حمله گفتاری به خانم "خان" مادر یکی از سروان های مارین
(تفنگدار) کشته شده آمریکایی در افغانستان، حمله حرفی به یک قاضی که گفته بود چون
مکزیکی اصل است صلاحیت قضاوت ندارد و خیلی مزخرفات دیگر کلاف های سر در گم این
انتخابات هستند.
خدا
به خیر کند.
No comments:
Post a Comment