پدر چشم ما بود
جولای 13 2013
درگذشت پدر بزرگ خاندان کریمی اگر چه
ناگهانی نبود ولی چه کسی میتواند مهر پدر را ارج ننهد و خاطرات خوش با پدر بودن را
فراموش کند و یا بدست خود به خاک بسپارد. پدر 92 سال را با عزت و احترام و بزرگی و وقار، زحمت و خدمت به مردمان خوب مان را پشت سر گذاشت و زندگی کرد
تا اینکه به قول خیام "از خاک بر آمد
و در خاک شد". پدر اگر چه زحمت
فراوان کشید تا زتدگی را برای ما راحت کند
ولی در سایه تلاش شبانه روزی اش هیچگاه در زندگی پر افتخارش سختی نکشید. حتی در هنگام مرگ که خنده بر لب داشت، در ساعت های آخرین عمر پر برکتش نور آفتاب را از پنجره تماشا میکرد و من که فکر
کردم شاید نور آفتاب چشمش را اذیت کند عینکی بر چشمش گذاشتم و طولی نکشید که در کمال آرامش چشم از جهان فانی
فرو بست. تا چند روز پیش که نفس میکشید به مردم عشق میورزید و یکی از دغدغه های
خاطرش این بود که چه کسی و در کجای این منطقه شب سر بی شام بر بالین میگذارد. احترامش
همواره در میان مردم خوب و محترم به اندازه بود که بیشترین نیروی زندگی کردن را به
پدر میداد. در تمام طول عمر با عزتش هیچگاه حاظر نشد از دیار خمین و دهات اطراف که
در آن متولد شده بود و زندگی کرده بود رخت بر بندد و به جای دیگری نفل مکان کند
حتی بعد از انقلاب ننگین بهمن 57 که میدانست دچار خشم آخوند ها خواهد شد. پدر عزیز
ما سری بلند در میان سر ها داشت و سخاوتمندی بود آنچنان که از یک انسان فرهیخته با
خدا و متدین واقعی انتظار میرود. هر گز بر
مذهبی بودنش تفاخر نکرد و تظاهر به دین داری ننمود .
نشست و برخاست او با تمام مردم عزیز و
محترمی بود که از دور افتاده ترین دهات
منطقه گرفته تا بزرگان و خدمتگذاران شهری و مملکتی را در بر میگرفت. تجربه و تحصیل و محبوبیت پدر در منطقه خمین و
حومه به درجه ای بود که اگر خدمت گزار دولتی برای احراز مقامی به خمین می آمد به خدمت پدر بزرگوار
ما میرسید تا از تجربه و دانش و اطلاعات محلی پدر در تصمیم گیری هایشان استفاده
نمایند. پدر با بزرگان و سران قوم می نشست و نقل سخن میکرد تا از حقوق زیردستان
دفاع کند، زیرا پدراهل قبیله بزرگی و بزرگ منشی بود. پدر افتخار فامیل بزرگ کریمی
و وابستگان نسبی و سببی بوده و خواهد بود. پدر چشم قبیله بود، پدر روح اجتماع بود، پدر جان تنیده در جسم ناتوانان بود، پدر دستگیر زیر دستان و نوای بی نوایان بود.
ارادتش را به خاندان عصمت و طهارت در
شعر گونه ای که خود سروده چنین ابراز
نموده.
نامم چو کریمی و محمد رضاست – عفوم کند
از عطا خداوند رواست
وانگه ز نبی و ز علی و زهرا – امید مرا
شفاعت و لطف و سخا ست
دیگر به حسن و حسین و سجاد – از باقر و
از صادق و جعفر و رضاست
زان پس ز محمد تقی و علی نقی و حسن
عسکری – وز مهدی منتظر به فرمان خداست
یارب به حق چهارده معصوم پاک – بخشای
گناهم که بزرگی تراست
No comments:
Post a Comment