May 11, 2018

خدا باوری


خدا باوری 

من معتقد به علم تکامل هستم و افسانه آفرینش را آنچنان که در متون دینی آمده مشگل میتوانم باور کنم ولی به باورمندانش احترام میگذارم. ابتدا خیلی سریع یک گذری بر آنچه مورد قبول دانشمندان علم زمین شناسی، زیست شناسی و جامعه شناسی قرار گرفته است به عرض میرسانم . از آنجا که دوست فرهیخته و طرفدار علم هستید بقیه تحقیق را به اختیار شما میگذارم.  با توجه به عمر موجود زنده بر روى كره زمين (چهار ميليارد سال) و عمر قديمى ترين باقى مانده هاى حيوانى (يك ميليارد سال) و سرانجام اولين مهره داران كه به ۵۰۰ ميليون سال پيش تعلق داشته اند، عمر انسان (حدود ۳ ميليون سال پيش) تخمین زده شده است.  به عبارت ديگر مى توان گفت كه انسان جزء جوان ترين موجوداتى است كه بر روى كره زمين ظاهر شده و زندگى مى كند. اين در حالى است كه زيست شناسان سابقه پستانداران جنين دار كه انسان هم نوعى از آنها محسوب مى شود را دست كم هفتاد ميليون سال تعيين كرده اند. صاحب نظران جمعيت انسانى كره زمين را از ابتدا تا امروز ۹۰ ميليارد نفر تخمين زده اند كه چيزى بيش از ۳۰۰ هزار نسل در اين مجموعه قابل شناسايى است.
پيدايش اوليه انسان در كره زمين را با توجه به نظريات مختلف علمى موجود مى توانيم در حدود چهار ميليون سال پيش در نظر بگيريم . در حال حاضر ديدگاهی وجود دارد که مى گويد:  انسان موجودى است بافرهنگ که سابقه آن را مى توان دست كم بين دو تا دو و نيم ميليون سال در نظر گرفت زيرا قديمى ترين آثار فرهنگى پيدا شده به همين زمان مزبور تعلق دارد.  از انسان های اولیه ای که به نام های هوموهابيليس ، •هومواركتوس ، •سنيانتروپ ، • هوموساپينس که بگذریم و شرحش در این مقال نمیگنجد باید از انسانی با مشخصات كمى متفاوت تر نام برد که حضورش  در حدود ۳۰۰ هزار سال پيش  در آسيا و آفريقا تاييد شده است. اين انسان كه هوموساپينس  و یا انسان انديشمند ناميده مى شود مدت ها بعد به دو دسته تقسيم شده اند
دسته اول معروف به انسان نئاندرتال هستند كم در سه قاره آسيا، اروپا و آفريقا تا چهل هزار سال پيش حضور داشتند اما تجمعات شان در اروپا به خصوص اروپاى مركزى و همچنين غرب آسيا بوده است و از آن زمان ديگر نشانه اى از وجود آنها نمى توان بر روى كره زمين به دست آورد و ايران هم يكى از كشورهايى است كه نشانه هاى دقيق و جالبى از سكونت اين نوع انسان  را ارائه كرده است.  دسته دوم هوموساپينس انسان امروزى ناميده مى شود كه قديمى ترين نمونه آن در فلسطين با قدمت نزديك به صد هزار سال يافت شده است. اين نمونه دست كم تا به امروز بر روى كره زمين زندگى مى كند و از حدود ۳۵ هزار سال پيش تمام قاره ها را به تسخير خود درآورده است و شروع جديدى در تاريخ زندگى انسان را نويد داده است كه به دوره عصر حجر جديد معروف است. مهمترين شاخص آن پيدايش هنر در جامعه انسانى است .

پيدايش انقلاب نوسنگى
در حدود ۱۵ هزار سال پيش و پس از آخرین دوره یخبندان و ذوب شدن یخها جامعه انسانى وارد مرحله ديگرى از تحولات فرهنگى عميق مى شود. انسان ها در اين مقطع و تنها در خاورميانه موفق مى شوند با اهلى كردن اولين حيوانات و همچنين روى آوردن به كشاورزى ساختار اقتصادى خود را تغيير داده و وارد ساختار جديدى كه به آن اقتصاد توليدى مى گوييم شوند. در زمانی حدود 3500 سال پیش سومری ها در ناحیه ای که امروزه بین النهرین (میان رودان ) نامیده میشود خط را اختراع میکنند.   در واقع ديگر دامدارى و كشاورزى در اين مقطع براى اولين بار با زندگى انسان آميخته شد و مدت كوتاهى شيوه زندگى انسان را تغيير مى دهد و پيدايش جوامع روستايى نتيجه اين تحول است كه تحول به قدرى با اهميت است كه دانشمندان آن را يك انقلاب نوسنگى مى نامند.

تمام آثار تاریخی کشف شده مربوط به این دوران است که تا کنون قدمتی بیش از 8000 سال برایش تخمین زده نشده است.  برابر داده های تاریخی پیدایش خدایان که بنظر من زاده فکر بشری هستند مربوط به این دوره می باشند . خدایان زاده فکر بشری تنها بخاطر نیاز و بخشاً هم فرار از ترس انسان بی پناه از خطر حیوانات وحشی و حضور عوامل طبیعی آفریده شده اند که هر خدایی با فائق آمدن انسان بر نیاز و ترسش جای خود را به خدایی دیگر و از نوعی متفاوت داده است. در دوران غار نشینی و زمانی حدود کمتر از 14000 سال پیش انسان بخاط فرار از تاریکی و سرمای کره زمین با اختراع آتش خدایی در حد پرستش از آتش میسازد و بقول کسرایی خدمتگزار باغ آتش میشود. با خارج شدن انسان از غار و آغاز زندگی کشاورزی انواعی از حوراک ها و جانوران نیز جایی در میان خدای آتش برای خود باز میکنند. با آغاز کار بر روی زمین و شروع گله داری انسان صاحب زمین و گله های حیوانات اهلی که ملک املاکی بدست آورده صاحب قدرت و مقامی میشود. در این دوران زور و زمین و قدرت جنگیدن انسان،  خدایان زور و زر بوجود می آیند  که تعدد خدایان به ارقامی غیر قابل شمارش میرسد. از آنجا که هر انسان قدرتمندی هر چه میخواست میتوانست بدست بیاورد غیر از دل یار و به مهر و محبت او،  خدایان زیبایی و الهه های زمینی در جایگاه خدایان مینشینند که مردان قدرتمند بر آنها سجده میکردند. تا اینجا هنوز از خدای آسمانی خبری در کار نیست.  ازآنجا که  تنها چیزی که خدایان زیبایی و الهه های زمینی را از پا در می آورد و با کشف فلزات گران بها،  طلا و جواهرات هم به صف خدایان میپیوندند و مورد پرستش الهه های زیبایی قرار میگیرند. از اینجاست که خدایانی در شکل و شمایل مجسمه های مقدس در جایگاهی بالا تر از تمام خدایان دیگر قرار میگیرند و پرستش بت ها و خدایان ساخته شده دست بشر که از طلا و جواهرات قیمتی ساخته شده بودند گوی سبقت را از دیگر خدایان میربایند.  قابل توجه است که جنگ های قبیله ای بر سر خدایان گوناگون همواره همراه زندگی انسان زمینی بود است.  با پیشرفت ها و تحولاتی که در ذهن انسان های نوعاً برتر و در زمان خود بهتر پیش می آید که عده ای آنها را پیش قراولان تاریخ هم میشود نام نهاد به این فکر میرسند تا به پرستش خدایان و بت های بزرگ و کوچک روی زمین خاتمه دهند. در این جاست که با مطرح شدن تفکر های فلسفی سفینه ای از روح انسان ساخته میشود که خدا را بر آن سوار میکنند و در آسمان ها سرگردانش مینمایند. 

 تاریخ پیدایش ادیان همان گونه که خود بهتر میدانید رقمی بیشتر از 3500 تا 4000 هزار سال نیست. اگر به افسانه آفرینش هم اعتقادی باشد و بخصوص با مطالعه کتاب عهد عتیق با جمع و تفرقی خیلی ساده از زمان پیدایش آدم و  تا دروغ بزرگ 124 هزار پیامبر عددی معادل همین 4 تا حد اکثر 5 هزار سال بدست می آید. در داستان های شاهنامه فردوسی از زمان هوشنگ که آنرا همزمان با آدم میدانند و افسانه های هومر در ایلیاد و اودیسه هم ارقام با هم دیگر هم خوانی دارند.   اگر نتوان برابر داده های زیست شناسی و زمین شناسی و علم تکامل و دیگر علوم به منطقی برای رد خدا دست یافت،  من معتقدم که بقول افسانه های آفرینش که تماماً تخیلی و باز هم ساخته ذهن انسان ها هستند ابداً نمیتوان بر وجود خداوندی که "نه مرکب بود و جسم نه مرئی نه محل" پی برد. وقتی وجود خدا را بر اساس توهمات مغز بشری نمیتوانم قبول کنم دیگر این آمادگی را ندارم که در مورد اینکه خدا یک است و دو نیست، خدا عادل است و ارحم راحمین است، خدای موسی بهتر از خدای عیسی میباشد و خدای محمد قاسم الجبارین است  بحثی داشته باشم. اصلاً هم این آمادگی را در خود نمیبینم که بخواهم تجربه های علمی را دو باره تجربه کنم. به علم معتقدم و آنچه از طریقی علمی قابل پذیرش باشد را میپذیرم بدون وحشت از جهنم و گرز آتشین و مار قاچی/ قاشی اش،  و یا به شوق بهشت موعود و حوری های چهل متری اش حاضر به تن دادن به آنچه ساخته ذهن بشر است و به دروغ خدا نامیده شده نیستم. در آخر کلام سئوالی از شما بزرگوار دارم که چگونه است که خداوند دیگر پیامبری برای نجات انسانیت نمیفرستد؟ آیا واقعاً فکر میکنید معضلات بشر امروزی از انسان های  2، 3 و 4 هزار سال پیش کمتر است ؟ آیا ادیان ابراهیمی و خدای ارحم والراحمین توانسته اند ره به حال خرابمان ببرند ؟  چون اعتقاد تدارم از این سئوال هم میگذرم که؛  پس تکلیف انسان های اولیه تا قبل از آفرینش و پیدایش خدای آسمانی چه میشود؟ و اگر قرار باشد باور خدا مسئله شخصی انسان ها باشد مثل هر پدیده دیگر خوب میتوانم بگویم من به پدیده ای بنام انسان برتر و متفکر ایمان دارم که قابل ستایش است و نه پرستیدنی. به زندگی بعد از مرگ و بهشت و جهنم و روز جزا و افسانه هایی از قبیل هم که  ابداً. 

No comments:

Post a Comment