قرار داد کنسرسیم معروف به امینی-پیج
با سقوط دولت مصدق و روي كار آمدن
سرلشكر زاهدي كه به درجهی سپهبدي ارتقاء يافته بود و بروز بحرانهاي اقتصادي بر
اثر فشارهاي اقتصادي ناشي از قطع جريان نفت و فشارهاي سياسي بينالمللي، دولت
ايران درصدد برآمد تا زمينه هاي لازم و مناسب را براي استقرار روابط مجدد با
بريتانيا فراهم آورد و براي حل معضل نفت راه چارهاي بيانديشد.
دولت جديد براي صدور نفت به بازارهاي
بينالمللي با دو مشكل مواجه بود: يكي احساسات عمومي در داخل ايران بود كه هر نوع
راه حلي فقط در چارچوب قانون ملي شدن نفت قابل قبول بود. دومين مشكل يافتن
بازارهاي فروش نفت در سطح بينالمللي بود.
فضلالله زاهدي در تاريخ 13 مهر 1332
هيأتي به منظور مطالعه و اظهار نظر دربارهی مسألهی نفت تشكيل داد. هيأت بعد از
مطالعه و تحقیق پيشنهاد كرد كه دولت ايران بايد حتيالمقدور طرف معامله با يك شركت
از شركتهاي بزرگ و فقط يك مليت دنيا نباشد بلكه شركتهاي متعددي ولي بزرگ و معتبر
از مليتهاي مختلف باشد.
امريكا و انگليس نيز هم از بابت جريانات
سياسي و هم از بابت وضع اقتصادي ايران شديدا نگران بودند. امريكاييها براي بهره برداري
از وضعيت پيش آمده هربرت هوور مشاور عالي رتبهي نفتي، جان فاستر دالس وزير امور
خارجهی امريكا را روانهي ايران ساختند. هوور با مهارت مذاكرات مربوط به موضوع
نفت را با كمك لوئي هندرسون سفير امريكا در ايران با دولت فضلالله زاهدي، بسوي
تشكيل يك كنسرسيوم بينالمللي كه كمپانيهاي نفتي امريكا در آن نقش عمدهاي داشته
باشند رهبري كرد.
هدف تشكيل كنسرسيوم و يك چنين راه حلي
اين مزيت را داشت كه:
1.
امريكا را بهعنوان شريك اصلي و نيرومند وارد صحنهی نفتي ايران ميكرد.
2. ايراد
ايرانيان را نسبت به بازگشت مجدد شركت نفت ايران و انگليس از بين ميبرد.
3. جذب
نفت توليدي جديد ايران را در بازارهاي بينالمللي فراهم ميساخت.
4.
همچنين حمايت از امتيازات موجود در اين منطقه را ممكن ميساخت.
سرانجام مذاكرات ايران و انگليس با
وساطت دولت سوئيس در 5 دسامبر 1953م (14 آذر 1332ش) به نتيجه رسيد و تجديد روابط
سياسي بين دو كشور برقرار شد. در نتيجه در 19 دسامبر 1953م (28 آذر 1332ش) به اين
توافق رسيدند كه نفت ايران را بطور آزمايشي به بازارهاي جهاني جاري كنند. اما
مسئلهي سهم انگلستان مانع از اين كار شد. زيرا انگلستان ميخواست 44 درصد از
مجموع سهام كنسرسيوم را در دست داشته باشد اما امريكا پيشنهاد 40 درصد را ميكرد و
ميگفت چون شركت نفت ايران و انگليس در نظر ايرانيان مظهر سلطهی خارجي و بسيار
منفور است، نبايد سهم آن بيشتر از ديگران باشد.
بالاخره انگليسيها با 40 درصد رضايت
دادند كه باز هم بزرگترين سهم در كنسرسيوم به شمار ميرفت زيرا: اولا آن را به
تنهايي داشتند و حال آنكه 40 درصدي كه به امريكاييها اختصاص يافته بود، بين چند
كمپاني بزرگ نفتي به ميزان هركدام 8 درصد تقسيم ميشد.
ثانيا شركت نفت بريتانيا، در شركت هلندي
رويال داچ شل نيز سهامدار بود و از 14 درصد سهامي كه به شركت مزبور اختصاص يافته
بود بهرهمند ميشد.
بدين ترتيب كنسرسيوم بينالمللي نفت
مركب از پنج شركت امريكايي، استاندارد نيوجرسي، استاندارد كاليفرنيا، گُلف، سوكوني
موبيل و شركت نفتي تگزاس با 40 درصد سهام، به میزان هر کدام 8 درصد سهام، و شرکت
نفت بریتانیا به تنهایی با 40 درصد سهام، شركت هلندي رويال داچ شل با 14 درصد سهام
و شركت نفت فرانسه با 6 درصد سهام بود.
بعد از انجام مذاكراتي طولاني و پيچيده،
قراردادي بين دولت ايران و كنسرسيوم بينالمللي نفت تنظيم گرديد كه در 31 اوت
1954م (9 شهريور 1333ش) به امضاي دكتر علي اميني وزير دارايي ايران و هوارد پيچ
رئيس گروهي كه نمايندگي كمپانيهاي نفتي را به عهده داشتند در تهران به امضاء
رسيد. كه به دليل طرفهاي امضاءكننده به قرارداد پيچ- اميني نيز معروف است. وقتي
كه قرارداد كنسرسيوم براي تصويب به مجلس تسليم شد، شاه آن را قراردادي
شرافتمندانه و منصفانه دانست كه در شرايط فعلي بهتر از آن نميتوانست به دست آورد
و از مجلس خواست آنرا تصویب کند. در 21 اكتبر 1954م (29 مهر 1333ش) اين قرارداد
با 113 رأي موافق در برابر 5 رأي مخالف و يك رأي ممتنع به تصويب مجلس شورای ملی و
در 28 اكتبر 1954م (6 آبان 1333ش) با 41 رأي موافق، 4 رأي مخالف و 4 رأي ممتنع به
تصويب مجلس سنا رسيد.
No comments:
Post a Comment