May 16, 2018

ندای من


برای ندا که جان شیرینش را گرفتند 
ندای من 
هم صدای من
دیدم که آتش جهل چگونه از لوله جنون بسویت زبانه کشید
گرمای  سرب داغ نشسته برسینه ات
 تا مغز استخوانم را سوزاند 
و ترکش آن تیر بر دل همه ره روانت اصابت کرد
گرم نفس های یک در میانت را حس کردم
باز هم دلم گرم است به گرمی نفس هات 
هراس نکن که در برهوت بی صدایی فریاد نمیزنی
با دل تشویشی هات هم آواز و همدردم
رگه های پر رنگ غم  و اندوه  را در زنگ صدایت شنیدم
 با تو هم  آوازم عزیز دل 
می بینم که نگاهت هر شب هیجان روز را بدرقه میکند
و خاطرت کما کان دغدغه فردا را دارد 
در زمان توقف نمی کنیم  
همچون رود روانیم و همچون موچ پر خروش  
راهی بلندای  سبز جنگل انسان
شنیدم که گفتی آنجا ایران است 
آری،  ایران آتش وخون
ایرانی که قامت پر غرور دلیرانش
از صدای هزار الله و اکبر بلند تر است
تا بی نهایت
 که "ندا"ی بلند آزادی نه تنها بگوش تمام مردم روی زمین 
که به "خدا" هم رسیده است
و "عرش الهی" را هم  لرزانده است
ولی افسوس که خدا در خوابی ابدی فرو رفته
 صدای سکوت و نجابت شما دلیران ایران آنقدر بلند است
که غرش هر گلوله ای را خفه میکند
هر سر بالای داری 
هزاران هزار گردن
 از سر هر" سرداری" بالا تر است 
هراس نکن عزیز دل که تنها نیستی
خس وخاشاک نیستی 
نطفه پاک وفرزند دلیر آریایی هستی
پس بمان و استوار تر بمان  
که بودنت برایمان امید است و سربلندی ایران آرزو

No comments:

Post a Comment