Jun 9, 2018

من و تو باید ما بشویم.

من و تو باید ما بشویم.
من بر این باورم که انسان هایی که به مرتبه ای والا از درک واقعیت های موجود در زندگی اجتماعی رسیده اند و به درجه ای از توانایی فکری برای برقراری ارتباط درست برمبنای قوائد مورد قبول بشری نائل گردیده اند میتوانند ادعا کنند که در راه انسان بودن و انسانیت گام بر میدارند.  این راه چه از محراب و منبر بگذرد و چه از میکده چنانچه از بستر خود خواهی و بهیچ انگار نگاشتن نظرات و افکار  انسان های دیگر بر نخاسته باشد راهی بسوی تعالی و آرامش اجتماع خواهد بود.  منشاء باور های عقیدتی انسانها هر چه میخواهد باشد مهم آنست که ما چگونه و از چه راهی میخواهیم به آرزو و آمال خود که همان سعادت بشری است  برسیم. اگر در راه رسیدن به آرامش و کعبه های آمال خودمان حتی پا بر یک قطره خون از انسانی که ما هیچ حقی در گرفتن جانش را نداریم بگذاریم و یا تلاشی برای پیدا کردن مجرم نکنیم تمام تلاش ما بر هدر میرود و از درجه انسانی مان به قعر فلاکت می افتیم. اگر تنها بر اصول برابری و مساوات انسانها  اعتقاد داریم چگونه میتوان قبول کرد که رای به پای مال کردن حق هر چقدر کوچک دیگری صادر کنیم. چه کسی میتواند ادعا کند که خون من از خون دیگران رنگین تر است و بر آنچه من ایمان دارم همانست که همگان میباست بر آن باشند و اگر نباشند مستوجب عذابند. ادعای آنکس که خود را صاحبقران، فقیه، نایب کردگار و عالِم جهان هستی میداند با چه مععار و ملاکی سنجیده میشود؟ آن رای و اختیار را از چه کسی گرفته و صلاحت آن شخص یا اشخاص در چه بوده. حتی اگر ادعا کند بر مصدر رای 99 در صدی ملت نشسته باشد باید بدانیم از چگونه ملتی با کدام مشخصات و مختصات و واجدین کدام شرایط علمی، فرهنگی و کار مفید اجتماعی بوده است.
آیا هیتلر و لنین و مائو و خمینی منتخب مردم نبودند پس چه شد که حتی با رای همگان و جمهور مردم هم بشریت راه بجایی نبرد و به تنها به مقصد نرسید که بیشتر گمراه شد. همین یک مثال حد اقلی میتوتند بر یک ادعای محکم و قوی مهر حقیقت بزندکه وقتی خانه را بر یک ستون بنا نهادیم خیلی زود آن ستون فرسوده میشود و فرو میریزد بخصوص که با خانه جامعه بشری سر و کار داریم.    
 گذشته تاریخ عمر بشر بر این واقعیت گواهی میدهد که هیچ راه حلی تا کنون نتوانسته انسان را از سرگردانی و غرق شدن در گرداب معضلات و مشکلات زندگی اش نه تنها نجات که اندکی از آن را کاسته باشد. آیا کسی چنین فرد و یا فرمولی را سراغ دارد و اگر آری چگونه میتواند به ثابت کرد که فرمول کاگشا باشد. هیچ دلیلی در دست نیست که یک انسان به تنهایی توانسته باشد چنین گره کوری و کلاف سر در گمی از مشکلات زندگی بشر را باز کرده باشد. هیچ دلیلی هم در نیست که یک نفر بتواند چنین کاری را در آینده انجام دهد. کنفسیوس، افلاطون، ارسطو و سقراط، فارابی، کانت و دکارت و فرنسیس بیکن و روسو و دیگران کجایند تا ببیند که بر سر من و ما چه رفت و چه میرود. افسانه 124 هزار پیامبر را شنیده ایم و در مدت زمانی برابر با 4000 هزار سال قول و قرار های ادیان را هم نجربه کرده ایم. آیا شکی وجود دارد که ادیان نه تنها انسان را بر ساحل نجات رهنمون نکرده اند بلکه بر مشکلات و گرفتاری های "بندگان" و پیروان شان اضافه کرده اند؟
  جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه  - چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
آیا حال و روز مان از هزار سال پیش بهتر است؟ اگر بسوی صنعت و تکنولوژی پیشرفته گام بر داشته ایم آیا ذره ای از مشکلات همزیستی مان کاسته شده؟   آیا اعصاب و روان راحتی و اخلاق بهتری داریم؟ کمتر کار میکنیم و بیشتر استراحت؟. شادی هامان بر غم ها مان افزون تر شده؟  سلامت تن و جسم و جانمان چی؟
دوستان،  من هیچ راه دیگری را سراغ نداریم مگر اینکه من و تو ما شویم. دخیل بستن بر کدام مبداً و منبع میتواند از قهر و آشتی های ما جلوگیری کند؟ از کینه ها و دلخوری ها و دشمنی هامان بکاهد  نتها راه عشق و محبت بهم دیگر، مهر ورزیدن و همزیستی مسالمت آمیز راه نجات ماست. همفکر و همراه و همدل و غمخوار هم باشیم. بردبار و با سخاوت با اخلاق باشیم. پوزش خواهی را کسر مقام خود ندانیم. بیاموزیم و آموزش بدهیم، مهربان باشیم و گشاده روی، خرد و دانایی را پیشه کنیم و با هم باشیم تا بهتر بتوانیم.   


No comments:

Post a Comment