May 18, 2018

حاج سید جوادی هم مرد


حاج سید جوادی هم مرد. حالا دیگه یخه چه کسی را بگیریم؟ 
برای دوستا ن جوانی که روزهای انقلاب سیاه بهمن 57 را به خاطر نمی آورند و نمیدانند دقیقاً چه کسانی معماران این انقلاب خانمانسوز بودند خواندن این مطلب کوتاه را توصیه میکنم. 
یکی از آن معماران انقلاب بهمن 57 دکتر احمد حاج سید جوادی بود که امروز در سن 96 سالگی به دلیل کهولت سن در گذشت. 
در سال 1296  در قزوین متولد شد، از مخالفان رژیم پهلوی بود و قبل از انقلاب از وکلای سید علی خامنه ای، علی شریعتی و حسینعلی منتظری بود که در دادگاه های رژیم سابق از رهبر کنونی ج.ا دفاع کرد. از اعضای گروه های ملی مذهبی (نهضت آزادی و جبهه ملی) بود و بعد از سقوط دولت بازرگان خانه نشین شد و بعدها هم بدستور مقاماتی که در زمان شاه از آنها دفاع کرده بود دستگیر و خانه نشین شد. 
اولین کابینه دولت مهدی بازرگان بعد از پیروزی انقلاب شامل وزیرانی  بود که اسامی آنها در لیست زیر دیده میشوند. این آقایان که همگی دکتر و مهندس و خارج رفته و  تحصیل کرده بودند هیچ کدامشان از آشی که در حال پختن برای مردم ایران بود اطلاعی نداشتند. گاه گاهی بازرگان به مردم اعتراض میکرد که ؛ آهای مردم اسم پیامبر اسلام که برده میشود یک صلوات میفرستید ولی اسم امام که برده میشود سه صلوات، مردم با او بر سر لج می افتادند و 3 صلوات دیگر هم می فرستاند.  افراد زیر تماماً از اعضای نهضت آزادی و جبهه ملی بودند و غیر از یکی دو نفر همگی تحصیلات دانشگاهی از کشور های اروپا و آمریکا داشتند.  حال با اون وضیعت در آن زمان از من یک تا قبا چه انتظاری میشود داشت؟  که باید گفت، از ماست که بر ماست. عکس امام را در ماه دیدند ،  گفتند توطئه آمریکا و انگلیس بود، گفتند در گوادالوپ طراحی شد گفتند شاه شب ها از زیر زمین کاخ نیاوران میرفت تو زندان اوین تا شکنجه نگاه کند و گفتند و گفنتد ... تا اینکه آخوندها بر همه چیز این مملکت چیره شد و هویت و ملیت و ثروت و ناموس ما را بر باد دادند.  وضع مان هر روز از دیروز وحشتناک تر است. 
اسامی وزرای دولت بازرگان پس از پیروزی دیوان و ددان.
غلامحسین شکوهی / محمد علی رجایی، محمد حسن اسلامی، عباس امیرانتظام، علی اردلان، دکترکریم سنجابی، دکتر ابراهیم یزدی، رضا صدر، دکتر کاظم سامی، یدالله سحابی، علی محمد ایزدی، اسدالله مبشری ، احمد مدنی، مصطفی چمران،  حسین شاه‌حسینی، یوسف طاهری، ناصر میناچی، محمود احمدزاده، علی شریعتمداری،  عباس دوزدوزانی، داریوش فروهر، احمد صدر حاج سیدجوادی، حسن حبیبی،  مصطفی کتیرایی، علی اکبر معین‌فر،  عباس تاج،  عزت الله سحابی
فکر نمیکنید حالا دیگه باید یخه خودمان را بگیریم.
علی اصغر حاج سید جوادی نویسنده و روشنفکر سرشناس و حقوقدان ایرانی که یکی از اولین کسانی بود که با نوشتن نامه هایی سرگشاده به شاه ایران، مخالفت با شاه را علنی کرد، به مناسبت بازگشت آیت الله خمینی به کشور، متنی شعر گونه را در نشریه خود » جنبش «هفتم بهمن ماه نوشت. در بخشی که نوشته علی اصغر حاج سید جوادی با عنوان » امام می آید» آمده است
"امام می آید، با صدای نوح، با طیلسان و تیشه ابراهیم، با عصای موسی، با هیات صمیمی عیسی و با کتاب محمد و دشتهای سرخ شقایق را می پیماید و خطبه رهایی انسان را فریاد می کند. وقتی امام بیاید دیگر کسی دروغ نمی گوید. دیگر کسی به در خانه خود قفل نمی زند، دیگر کسی به باج گزاران باجی نمی دهد، مردم برادر هم می شوند و نان شادی شان را با یکدیگر به عدل و صداقت تقسیم می کنند. دیگر صفی وجود نخواهد داشت، صف های نان و گوشت، صف های نفت و بنزین، صف های مالیات، صف های نام نویسی برای استعمار، و صبح بیداری و بهار آزادی لبخند می زند. باید امام بیاید تا حق به جای خودش بنشیند و باطل و خیانت و نفرت در روزگار نماند"

سه سال پس از بازگشت آيت الله خمينى به ايران، علی اصغر حاج سید جوادی مجبور به ترك  کشور شد. على اصغر حاج سيد جوادى در زمان محمد رضاشاه سالها سردبير روزنامه پر تيراژ كيهان بود

May 16, 2018

جنایات کلیسا در قرون وسطي و تشابهات آن با جمهوری اسلامی ....


جنایات کلیسا در قرون وسطي و تشابهات آن با چمهوری اسلامی، طالبان و خلافت اسلامی (داعش) 
در سالهای میانه قرون وسطی (1250 تا 1460) دستگاه پاپ که همواره از به چالش کشیده شدن اقتدارش وحشت داشته در صدد تثبیت استیلای سیاسی خود بر اروپا بر آمد که تفتیش عقاید را به شکل سازمان یافته ای سازمان داد. این زمانی بود که به علت افزایش فساد کلیسا از یک سو و رشد سواد آموزی و آگاهی مردم از سوئی دیگر جنبشهای بدعتگذارانه و آزادی خواهانه یکی پس از دیگری در اروپا پا میگرفت. تا آنکه نخستین نشانه های مقاومت شدید کلیسا در اواخر قرن دوازده هنگامی نمایان شد که در ناحیه ای در جنوب فرانسه به اسم لانگدوک، جنبش بدعتگذارانه عظیمی به وجود آمد که پیروانش خود را کاتار (به معنی پاک و خالص) مینامیدند. 
تفتیش عقاید یعنی بازرسی و تفحص در باورهای افراد به اعمالی گفته می شود که از سوی یک موضع صاحب قدرت در کلیسا مردم را به دلیل باور های خود مورد باز خواست قرار میداد . مشهورترین آن، تفتیش عقاید در اروپای مسیحی است که متهمان بسیاری را در دادگاه‌های تفتیش عقاید به ارتداد و شرک مورد شکنجه قرار میداد تا در دادگاه های بعدی به جرم های ناکرده خود اعتراف کنند. درست مانند دادگاه های انقلاب و قاضی خلخالی و مرتضوی و صلواتی در جمهوری اسلامی کنونی و آنهم بعد از 600 سال. مانند سرکوب تمام نیرو های مخالف در جهوری اسلامی مانند جبهه ملی، نهضت آزادی، احزاب و سازمانهای سیاسی. 
تفتیش عقاید پاپی دستگاه حقوقی تازه ای بود که زیر نظر مستقیم پاپ قرار داشت. پاپ مفتشانی را منصوب میکرد که وظیفه یافتن بدعتگذاران و آزادی خواهان را به عهده داشتند تا آنها به پای میز محاکمه بکشانند و مجازات کنند. اکثر مفتشان مردمان فقیر و بی سوادی بودند که زندگی فلاکت باری داشتند و از طریق صدقات مردم امرار معاش میکردند (آخوند ها). فرق اصلی آنها با دیگر زاهدان آن دوره این بود که زیر نظر پاپ بودند و سمت و شغلی در حکومت پاپ نداشتند.
در دوران پاپ گریگوری نهم، این اختیارات گسترده تر شد و سرانجام در سال 1252، کلیسا رسماً اعلام کرد که بدعتگذاران و آزادیخواهانی که هنوز بر سر عقاید خود هستند را برای اعدام از طریق سوزاندن تحویل مقامات سیاسی خواهد داد. این فتوا ضمناً استفاده از شکنجه برای اعتراف گیری را مجاز دانست (دستور خمینی برای قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 67 و قتل های زنجیره ای).
از معروف‌ترین قربانیان تفتیش عقاید در دوران قرون وسطی می‌توان از گالیله نام برد که با گذاشتن دست بر روی کتاب "مقدس" و بازگشت وی از عقیده‌اش مبتنی بر گردش زمین بدور خورشید اعدام نشد. دیگر قربانی معروف تفتیش عقاید جردانو برونو بود که هم به علت داشتن یکی از آیین‌های ابتدایی و هم به علت عدم اعتقاد به نظریه گردش زمین بدور خورشید اعدام شد. بریدن سر زنده یاد شاپور بختیار و دریدن سینه فروهر ها از نمونه هائی مشابه درجمهوری اسلامی است. 
یهودیان از گروه قربانیان معروف آن دوره بودند به ویژه در اسپانیا گروه‌های یهودیان را زنده زنده سوزاندند که باعث شد یهودیان زیادی از اسپانیا مهاجرت کنند که پادشاه اسپانیا خوان کارلوس در سال ۱۹۹۲ ازیهودیان مهاجرت کرده درخواست کرد تا به وطن اصلی خود بازگردند. از دیگر قربانیان تفتیش عقاید می‌توان به مسلمانان، والدوسیان، فراتیچلی‌ها، شوالیه‌های هیکل، پروتستان‌ها و افراد سرشناس مانند ژاندارک، یان هوس، ساوونارولا میتوان نام برد.
مهاجرت بیش از 4 میلیون متخصص و کشتار و فرار اقلیت های مذهبی ، سرکوب دراویش، و دستگیری و زندانی نو دینان تشاهباتی است در ایران جمهوری اسلامی.زوال دستگاه تفتیش عقاید و جنایات کلیسا در اروپا.
 زوال دستگاه جنایات کلیسا در اروپا، به صورت ناگهانی پایان نیافت و حدود یک قرن زمان برد . چشمگیرترین آن در فرانسه ی سال 1789 به اجرا در آمد که مقارن با اندیشه های آزادی خواهانه ی ملت فرانسه بود. در پی پیروزی انقلاب فرانسه، دستگاه تفتیش عقاید مورد حمله ی مردم قرار می گرفت و یکی پس از دیگری نابود می شد. وقتی که سربازان فرانسوی در زمان ناپلئون به اسپانیا رسیدند، همین کار را با دستگاه تفتیش عقاید آن کشور انجام دادند. در ایتالیا هم نمونه مشابه بوجود آمد. به امید بیداری بزرگ ایرانیان و مردم منطقه تحت ستم حکومت ها و تروریست ها و سر نگونی حاکمیت جهل و جنون اسلامی در ایران، نابودی حزب الله و جهاد و حماس و طالبان و خلافت اسلامی معروف به داعش که همه از یک قماش هستند.
اگر دوران سیاه حاکمیت کلیسا به قبرستان تاریخ پیوست, شک نکنید که حاکمیت جهل و خرافات اسلامی ایران و منطقه خاور میانه هم به سیاه چال تاریخ خواهد ریخت.
جالب اینکه، جنایتی که مسیحیت در زمان 1400 ساله عمر خودش در قاره اروپا انجام داد, اسلام 1400 ساله در منطقه خاور میانه در حال انجام دادن است که سرنوشت وحشی گری های هر دو دین ابراهیمی تسلیم به مدنیت و تمکین به خرد و دانش است .
خرد آری , خرافات هرگز.
 

جشن های ملی ما ایرانیان با سایر ادیان

جشن های ملی ما ایرانیان با سایر ادیان
همانگونه که انسانها با نام و نام خانوادگی و نام پدر و مادر و شناسنامه و افزون بر آن با شماره کارت ملی و غیره زنده هستند، ملت ها و ملیت ها نیز با زبان و آداب و رسوم و ادبیات و سنت های ملی خودشان شناسائی میشوند. ملت و قومی که با هجوم بیگانگان بر کشورشان زبان و سنت و آداب و رسوم خود را از دست میدهند هویت ملی خود را از دست داده و دیگر آن ملت قبل از هجوم اقوام بیگانگان نیست. 
برابر روایت های شاهنامه که سینه به سینه و منزل به منزل از نیاکان ما به یادگار مانده است و فردوسی بزرگ این شاه مرد ادب پارسی و پدر زبان فارسی آنها را جمع آوری کرد و به نظم در آورده،  ریشه های تاریخی میهن عزیز ما ایران و ملت ایران به بیشتر از 5 تا 6 هزار سال پیش میرسد. از زمان کیومرث اولین پادشاه جهان که برخی وی را همان حضرت آدم نامیده اند تا امروز که اشک تاریخ از این قلم چکه میکند کشور عزیز ما ایران زنده بوده و سربلند خواهد ماند. 

کیومرث شد بر جهان کدخدای – نخستین به کوه اندرون ساخت جای
سر بخت و تختش بر آمد به کوه – پلنگینه پوشید خود با گروه
گفته شده که کیومرث تنها دشمنش شیطان بوده و اولین کسی بوده که خود لباس بتن میکند و دستور میدهد تمام مردم تحت پادشاهی وی نیز لباس بپوشند.
 فردوسی در شاهنامه که سند زنده بودن میهن ماست با شناسنامه ای بنام شاهنامه و نام های پدری هوشنگ و فریدون و جمشید و منوچهر و سهراب و بیژن .. و با نام های مادری تهمینه و  گرد آفرید و منیژه، رودابه و سودابه و فرنگیس .. به ما ایرانیان هویت بخشید.
فردوسی در شناسنامه ما ایرانیان جشن های نوروز و مهرگان و سده و جشن های سوری را ثبت نمود  و پهلوانی،  نیرو،  راستی،  و با  دروی جستن از کژی و کاستی به ما دانایی بخشید و توانا بودن را آموخت.
جهان انجمن شد بر آن تخت او – شگفتی فرو مانده از بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند – مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین – بر آسوده از رنج روی زمین
 بزرگان بشادی بیاراستند ---  می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار --- به ما ماند از آن خسروان یادگار
واژهٔ «چهارشنبه‌سوری» از دو واژهٔ چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفته‌است و سوری در زبان کُردی که به معنی سرخ است ساخته شده‌ است.
جنش چهار شنبه سوری در فرهنگ ایرانی با عنوان جشن سوری مطرح بوده است. که سوری به معنی سرخ است وبرای تسریع گرمای فضا وآسمان و جهان جادویی یا آیینی است که از جهان زمستان بیرون آمده وسرخی دلیل انرژی وتحریک است وپس از جشن سوری انسان بتواند از خانه بیرون بیاید وبر روی زمین کار کند وخواب زمستانی را کنار بگذارد. و همچنین سویر به معنی جشن است.
فردوسی بیشتر از 187 بار در شاهنامه از بر افروختن آتش و برگزاری جشن ها برای آغاز پادشاهی و تاجگذاری شاهان ایران و متاسبت ها مختلف از جشن نوروز و سده و جشن سوری(چهاشنبه سوری) یاد نموده. در زمان آغاز پادشاهی فریدون چنین فرموده:
دل از داوریها بپرداختند – به آئین یکی جشن نو ساختند
نشستند فرزانگان شاد کام – گرفتند هر یک ز یاقوت جام
بفرمود تا آتش افروختند --- همه عنبر و زعفران سوختند.
و اما، زمانی که قومی پا برهنه و گرسنه و وحشی و بی خانمان بر ملتی متمدن غالب میشود طبیعتاً مهاجمین پیروز شده بر ملت مغلوب برتر شمرده میشوند و هر چه سنت و رسم و رسوم و ادب و فرهنگ ملت مغلوب است را به باد سخره میگیرند و خوار و خفیف میشمارند. ولی این سنت های شادی و جشن سرور ایرانی ها آنچنان ریشه ای استوار در تاریخ ملت ما دارد که مهاجمین مسلمان و ترکان غز و سلجوق و مغول نتوانستند آن ها را آنچنان که در مصر اتفاق افتاد نابود کنند. ملت ایران به برکت وجود فردوسی توانست از تمام آن ناکامی ها سربلند بیرون بیاید و آداب رسوم خود را تحت هر شرایطی جشن بگیرد و در بزرگداشت هر چه با شکوه نر آنها بکوشد.
روایت شده که در زمان خلافت علی ابن ابیطالب، گروهی از ایرانیان بمناسبت بزرگداشت نوروز به خدمت خلیفه مسلمین رفتند و هدایائی را هم به خلیف تقدیم کردند. وقتی علی علت را جویا میشود میگویند این برای بزرگداشت جشن نوروز است و علی آنها را مورد مهربانی قرار میدهد و میگوید با این تفسیرات همه روز های ما باید نوروز باشد.
ولی دشمنی های مشتی کور دل و خرافه گرا با سنت های اصیل ایرانی همواره نهایت کوشش خود را بکار گرفته اند تا بتوانند جلوی اجرای این آداب و رسوم و جشن و سرور ها را بگیرند که موفق نشده اند و نخواهند شد.
نوروز ماندگار است تا یک جوانه باقیست --  باقی‌ست جمع جانان، تا این یگانه باقی‌ست
  اما تشابه و تداخل جشن های ما ایرانیان با جشن های مسیحی و یهودی
در گاه نامه ایران باستان و قبل از حمله ویرانگر اعراب، در ایران ما روز های بسیاری را داریم که همگی نشانه جشن و سرور و روحیه شاد ایرانی ها بوده و چه وجد آور است که ما ایرانی ها با فرهنگی پر نشاط و دستی پر از آنچه از پدران آریایی خود به ارث برده ایم آغاز گر روز هایی بوده ایم که با هر نگرشی میتوان آنها را سر مشق و آغازی بر جشن ها و شادی ها در دو دین یهود و مسیحیت جهان دانست.
بسیار قابل توجه است که در دین خشم و خشونت اسلام هیچ نشانی از جشن و سرور و پایکوبی وجود ندارد  و حتی خندیدن را مکروه و در مواردی حرام دانسته اند. یاد آوری اینکه، اصولا نشاط و شادمانی با خلق و خوی بیابانگردی و بادیه نشینی سازگاری ندارد و آنچه از کویر بر میخیزد چهره های افسرده و عبوس و خشنی است که در روحیه اعراب در طول تاریخ نکبت بارشان بخصوص یعد از اسلام خنجر و خون دیده شده و در تاریخ 1400 به ثبت رسیده است. روزهای تاریخ در گاهنامه های عربی تماما مذهبی میباشند که از غار و کویر و برهوت خشک صحاری عربستان بر خاسته است که همگی روزهای عزاداری و ماتم هستند.
 در ایران قبل از دوران باستان، یعنی ایرانیان آریایی (پیشدادیان، کیانیان، سلوکیان و ماد ها) و به روایت فردوسی بزرگ هیچ گاه روزی را به عزا و ماتم در گاهنامه خود ثبت نکرده اند. با مقایسه ای بسیار گذرا و بخاطر تنگی در زمان و مکان فیس بوکی، همزمانی جشن های ملی ایرانیان را که برابر اسناد تاریخی هر کدام دست مایه ای برای تعیین روزی (البته  با چند روز جلو و عقب)  در دو دین ابراهیمی یهودی و مسیحی بوده است را به اختصار بیان میکنم. جالب توجه اینکه تمام جشن های دو دین یهود و مسیحی همگی جشن های مذهبی/ آسمانی نام گرفته اند در حالیکه، در ایران ما تمام این جشن ها ملی، زمینی و ریشه در طبیعت و خاک دارند.  
در گاهنامه های ایران باستان نام بیشتر از 20 جشن در سال به ثبت رسیده که مهمترین آنها عبارتند از؛ نوروز عزیز، 13 نوروز، جشن سده، جشن های مهرگان، جشن یلدا، و جشن چهار شنبه سوری. افزون بر این جشن های ملی در هر ماه از سال یک روز که نام روز با نام ماه یکی میشد آنروز را جشن میگرفتند. در این کوتاه سخن کوشش میکنم نام این روز ها و همرمانی آنها با جشن های مذهبی دو دین ابرهیمی یهودیت و مسیحیت بطور خیلی مختصر به عرض و اطلاع شما دوستان ارجمند میرسد.
جشن های نوروزی – جشن پسح – جشن ایستر     
جشن های نوروزی ما ایرانیان برابر ست با جشن پِسَح در دین یهود و جشن عید پاک و یا ایستر در میان مسیحیان جهان. جشن  عید بهاری پسح یا عید فطیر بزرگترین عید یهودیان است که آن را به میمنت خروج قوم اسرائیل از مصر، جشن می‌گرفتند. یهودیان آن را به نام فصاح/فسح یا فشاخ می‌نامند که به معنای «عبور» است.  در ادامه عید پسح جشن پوریم در دین یهود وجود دارد که مصادف با جشن ایستر در مسیحیت است.  مسیحیان آنرا عید پاک و بمناسبت رستاخیز و قیام مسیح در تاریخ دین مسیح به ثبت رسانیده اند. این جشن در سه روز که روز آخر آن مطابق با روز ۱۳ فروردین بود اتفاق افتاد.
جشن های مهرگان – جشن توبه یا عيد يوم کيپور - جشن هالووین
 جشن های مهرگان ما ایرانیان که از اول مهر بمدت 16 روز در ماه مهر برکزار میشوند مصادف هستند با جشن توبه و یا یوم کیپور در دین یهود که در اواخر ماه سپتامبر برگزار میگردند که از همان اواخر شهریور و یا اوایل‌ مهر است.
جشن های مهرگان یا میتراگانا، همزمان با جشن روش‌ هشانا ( نو شدن سال‌ عبری) و همچنین برابر است با جشن های هالووین در آمریکاست . جشن روش هشانا (عيد روش هشتانه یا رأسالسنه) در اوايل ماه  اکتبر فرا می رسد که جشن نو شدن سال يهود است. این جشنها با جشن های مهرگان مصادف است که در زمان هخامنشیان در ستایش و گرامیداشت «میترا» در نخستین روز ماه و نیز آغاز سال نو در گاهشماری هخامنشی به ثبت رسیده است. امروزه نیز سنت کهن آغاز سال نو از ابتدای پاییز با نام «سال وِرز»، در تقویم محلی کردان مُکری مهاباد و طایفه های کردان شکری باقی مانده است.
جشن شب یلدا در تاریخ ایرانیان، جشن حنــــوکا در دین یهود و جشن های کریسمس مسیحیان.
  جشن حنــــوکا (جشن نورها) به‌ مدت‌ 8 روز به‌ مناسبت‌ فتح‌ دوباره‌ معبد بیت‌المقدس‌ در دو هزار سال‌ پیش‌ برگزار می‌شود. این جشن ها در اواخر ماه آذر و همزمان با جشن شب یلدا برگزار میگردد. گقته میشود این جشنها را یهودیان مدیون خدمات کوروش کبیر برای آزادی آنها از اسارت از دست حاكمان مستبد سلوكی ها  بر پا میدارند.
حال اگر چشم غرض ورزی غربیان و بخصوص امپراتوران روم را ببندیم و نور حقیقت و روشنایی تاریخی را بر آن چشمان کور متعصب بتابانیم در میابیم که برابر اسناد تاریخی و قدمت جشن های ما ایرانیان در تاریخ ایران قبل از باستان و دوران باستان دنیا شاهد و گواه آن است که ما ایرانیان:
 اولا: آغاز گر جشن های موجود در جهان هستیم (بنا بر قول هگل)
دوما: یکتا پرستی را هم زرتشت یزرگ به جهان پیشکش کرد، شاید 500 سال قبل از اینکه ابراهیم از عراق بسوی کنعان حرکت کند. 
با آرزوی صلح و دوستی برای جهانیان آزادی ایران و  سربلندی ایرانیان. روزگارتان شاد و دل هاتان پر از مهر باد.
جشنهای یلدا، حنوکا، و کریسمس بر همه هم میهنان عزیزمان فرخنده باد.
 

جامعه ایرانی مقیم آمریکا


جامعه ایرانی مقیم آمریکا قوت ها و ضعف ها.  
چند وقتی است در صددم مطالبی در باره زندگی ما ایرانی های مقیم خارج و بخصوص این جا کشور آمریکا به عزض و اطلاع شما برسانم.  آنچه در این نوشتار میخوانید جنبه تحقیقی و علمی ندارد و یر اساس اطلاعات دقیق نیست و بیشر مشاهدات خودم میباشد و نتیجه 30 سال زندگی در آمریکا میباشد. البته مشاهدات من بخاطر مناسبت های شغلی که این امتیاز را بمن داده است تا به ایالات آمریکا مسافرت های طولانی انجام داده ام و اینکه در مواردی 2 و 3 و 4 سال در شهر های شمال و جنوب و شرق و غرب آمریکا زندگی کرده ام و میتوانم ادعا کنم که دیدگاه های من محدود به زندگی ایرانی ها در یک یا دو شهر نمیشود. البته اداره کردن یک رادیو فارسی زبان بمدت 12 سال و تماس همه جانبه با هم میهنانم در زمینه های اجتماعی، حرفه ای، سیاسی و توانایی های اقتصادی این موقیعت را فراهم نموده تا از نظرات و ایده و افکار طیف وسیع تری از هم میهنان عزیزم آگاه بشوم. 
سعی میکنم مطالب را کوتاه تر بنویسم تا حوصله شما عزیزان خواننده سر نرود و با توجه بیشتری به مطالب توجه کنید.
نتیجه ای که در صدد بدست آوردن آن هستم این است که شما دوستان خوبم بشتر با وضعیت ما خارج نشینان  در زمینه های شفلی و اجتماعی و فرهنگی آشنا تر بشوید و اینکه حد اقل خودم را به آنچه از آن انتقاد میکنم مبرا کنم و به آنچه از آن بعنوان داشتن دست بالا و قدرت جامعه ایرانی میدانم پای بند نمایم. 
ایرانیان سالهای زیادیست که در جامعه آمریکا حضور دارند، بطوریکه نخستین ایرانی که رسما تابعیت ایالات متحده آمریکا را پذیرفت میرزا محمد علی حاج سیاح بود که در انقلاب مشروطیت نیز شرکت داشت.
آمار رسمی جمعیت ایرانیان آمریکا در همه پرسی سال ۲۰۰۰ میلادی بیش از ۳۷۰ هزار نفر بود. این تعداد شامل افرادی است که داوطلبانه خود را «ایرانی» (یا ایرانی‌تبار) معرفی کردند. اما در سر شماری رسمی سال 2010 آمریکا این رقم به 289465 نفر کاهش پیدا کرد.
 اما گفته می‌شود دفتر حفاظت منافع ایران در واشنگتن دی سی مدعیست که ۹۰۰٬۰۰۰ پرونده گذرنامه از ایرانیان در آمریکا در اختیار دارد. شورای ملی ایرانیان آمریکا معتقد است که جمعیت ایرانیان در آمریکا بیش از یک میلیون نفر است. 
برخی گزارش‌ها جمعیت ایرانیان در جنوب کالیفرنیا را به تنهایی تا نیم میلیون نفر گزارش کرده اند. یک مطالعه غیر رسمی در ام آی تی نیز این تعداد را در جنوب کالیفرنیا ۶۰۰٬۰۰۰ نفر ذکر کرده‌است. در حالیکه آمارهای رسمی تعداد ایرانیان در کل ایالت کالیفرنیا را کمتر از 160 هزار نفر عنوان کرده است. صحت هیچ یک این تخمین‌ها بطور رسمی و اصولی تایید نشده‌اند کما اینکه گفته میشود از 4 یا 5 میلیون جمعیت ایرانی مقیم خارج از کشور حدود 2 میلیون آنها در آمریکا زندگی میکنند. 
ایرانیان مقیم آمریکا، تحصیلکرده‌ترین گروه نژادی در کشور آمریکا محسوب می‌شوند. بر طبق یکی از محاسبات دانشگاه ام آی تی، این گروه مهاجر ۵۰٪ بالاتر از حد میانگین جامعه در ایالات متحده درآمد کسب می‌کنند و از گروه‌های موفق جامعه آمریکا محسوب می‌گردند. بگفته برخی منابع، سهم ايرانيان در اقتصاد ايالات متحده ۴۰۰ ميليارد دلار است. 
بر طبق اداره آمار آمریکا در سرشماری سال ۲۰۰۰، نزدیک به ۲۷٪ ایرانیان آمریکایی دارای مدرک کارشناسی ارشد به بالا بودند، که این میزان در میان گروه‌های مهاجر آمریکایی دارای رتبه نخست است. و بیش از ۵۶٪ ایرانیان مقیم آمریکا دارای مدرک کارشناسی می‌باشند، که در میان ۶۷ گروه مهاجر آمریکا دارای رتبه دوم است. جای بسیار تأسف است که تعداد دانشجویان ایرانی در مقاطع پیشرفته دانشگاهی بدلیل گرفت و گیر های سیاسی و نبود رابطه دیپلماتیک و برخورد های خشمگین بین سران حکومتی در سالهای بعد از انقلاب  سیر نزولی داشته‌است
 به غیر از مشاهیر ایرانیان-آمریکایی همانند پیر امیدیار (e-bay)، بیژن پاکزاد، فیروز نادری، لطفی علی ‌عسکرزاده  بنیان‌گذار منطق فازی و استاد دانشگاه برکلی در کالیفرنیا ، شهره آغداشلو هنر پیشه، آندره آغاسی تنیس باز معروف، علی جوان فیزیکدان و مخترع ایرانی اولین لیزر گازی ، سینا تمدن (Apple computers)، امید کردستانی شرکت اینترنتی گوگل ، رودابه بختیار ، کریستین امانپور، و انوشه انصاری کاوشگر فضا و رئیس شرکت فناوری ارتباط از راه دور (TTI) است که شناخته شده همگان در امواج خبری بوده‌اند، بسیاری از ایرانیان آمریکا در سطوح دانشگاهی مقامات شهری و کسب و کار های بسیار موفق در محل زندگی خود حضوری بسیار فعال داشته‌اند.
در حیطه صنعت نمایش و فیلمسازی نیز می‌توان از داریوش خنجی مدیر فیلم‌برداری بسیاری از فیلم‌های موفق سینمای هالیوود، فرهاد صفی نیا فیلمنامه‌نویس و رامین جوادی آهنگساز معروف هالیوود و آهنگساز سریال فرار از زندان. و باب یاری تهیه کننده سینمای هالیوود و مالک چهار شرکت تولید فیلم در کشور آمریکا نام برد.
حدود 70 الی 80 ایرانی در ناسا فعالیت دارند طبق اخرین اماری که گرفته شده و در روزنامه space چاپ شده, 43
درصد ناسا از پژوهشگران ایرانی می باشد که اسامی تعدادی از آنها در لیست پایین ذکر شده است. 
پروفسوردکتر محمد جمشیدی مدیر برنامه های داخلی ایستگاه فضایی ناسا،
دکترفیروز نادری مدیر برنامه اجرایی سیاره مریخ در ایستگاه فضایی ناسا،
دکترحمید برنجی عضو پژوهشگران ایستگاه فضایی ناسا،
دکترقاسم اسرار عضو هیات مدیره ایستگاه فضایی ناسا،
دکترکاظم امیدوار عضو پژوهشگران ایستگاه فضایی  ناسا،
دکترمحمد جمشیدی مدیر کنترل تکنیک ایستگاه فضایی ناسا،
مهندس رضا غفاریان مهندس لابراتوار نیرو محرکه جت ایستگاه فضایی ناسا،
پروفسور دکتر پرویز معین رییس موسسه مرکزی تحقیقاتی دانشگاه ناسا در آمریکا،
پروفسوردکتر صمد حیاتی عضو هیات مدیره ایستگاه فضایی ناسا،
دکترعبد الحمید کریمی در رابطه با ساخت موشک های فضایی در ناسا،
و خانم دکتر مقدم در آزمایشگاه پیشرانش جت در ناسا بر روی رادارها کار می کنند

نمیدانم باید به این مساله افتخار کنیم یا به خاطر از دست دادن این همه استعداد تاسف بخوریم؟
در قسمت های بعدی از نسل های اول و دوم و سوم ایرانی های مهاجر و مقیم آمریکا برایتان خواهم گفت. 
بر اساس تجزیه و تحلیل های گروهی و مشاهدات عینی جامعه ایرانیان مهاجر مقیم آمریکا را به سه نسل میتوان دسته بندی نمود.
نسل اولی ها که از اوخر سال های 1340 و اوایل سالهای 1350 فرزندان خود را به آمریکا فرستادند و با باز کردن حساب های بانکی و پرداخت هزینه های تحصیلی فرزندان شان از آن حسابها خود نیز در اویل آغاز شورش های 57 به آنها پیوستند.
نسل دومی ها خود به سه گروه تقسیم میشوند: در مقایسه با دو نسل دیگر، نسل دومی های میانی زیر این پاراگراف بیشترین مشکلات زندگی را تحمل کرده و در برزخ ترین میان دو نسل میباشند. این نسل هم خوار خورد و هم بار برد که در جایش برایتان خواهم گفت.
گروه اول - فرزندان ایرانیان نسل اول که تحصیلات خود را بیشتر در زمینه های پزشکی و دکترای علوم پایه تمام کرده بودند که یا برای ادامه زندگی به ایران آمدند و بعد از شروع انقلاب باز به آمریکا برگشتند. این گروه از نسل دوم هم مثل پدرانشان در رفاه کامل بسر برده اند.
گروه دوم - ایرانیانی که در انقلاب شرکت کرده بودند و در گروه های سیاسی مخالف رژیم اسلامی فعالیت میکردند و بعد از انقلاب اسلامی به دلیل فرار از زندان و شکنجه و سر کوب به اروپا و آمریکا گریختند.
گروه سوم - ایرانیانی که با داشتن امکانات مالی متوسط خانه و خانواده را رها کردند و به دنبال محلی امن برای ادامه زندگی به آمریکا و اروپا مهاجرت کردند. 
و نسل سومی ها که شامل فرزندان هر سه گروه در نسل دوم میشوند.
حالا میپردازیم به خصوصیت هر سه گروه ضعف ها و قدرت ها.
نسل اولی ها:
گروه مرفه و شاغل و مصدر کار های بزرگ مملکتی قبل از انقلاب چه در مقام های دولتی، چه در سمت های نظامی (سرهنگ به بالا) و چه تجار بسیار موفق و مرفه بازاری و شرکت های خصوصی.  این گروه با فرستادن فرزندان خود به آمریکا و اروپا و باز نمودن حساب های بانکی،  هر ماهه مبالغ هنگفتی از پترو دلار های نفت آورده سال های 1350 را به حساب های خود در خارج از کشور سرازیر میکردند.  فرزندانشان از تحصیلات خوب و در سطح بالا برخوردار شدند و بیشتر آنها با مدارک پزشکی و بهره گیری از سرمایه پدری زندگی های بسیار خوب و خانه و کاشانه های قصر گونه برای خود ساختند. در محله هایی مثل بورلی هیلز کالیفرنیا و لانگ آیلند نیویورک و جاهای گران قیمت دیگر خانه هایی خریدند که رقم آنها در این روز و روزگار به ده ها میلیون دلار میرسد. پدران آنها که همان نسل اولی ها هستند با شروع شورش های سال 57 بیشتر از هر گروهی ایران را ترک کردند و چون جا و مکان مشخصی و حساب های بانکی چاق و چله ای داشتند خود را به ساحل نجات رسانیدند. این گروه اولی ها که در ایران آغاز انقلاب،  سال های آخر خدمت و دوران باز نشستگی را شروع کرده بودند و آنهایی که جرایم سیاسی و دزدی نداشتند بقیه مال و منال خود را به دلار 10 تومانی اوایل انقلاب تبدیل کردند و به آمریکا آوردند. این گروه از ظواهر زندگی بسیار خوب و خوشی در آمریکا بهره مند شدند و به فرزندان خود هم حسابی رسیدگی مالی نمودند. این گروه هیچ دغدغه خاطری نداشتند و با تشکیل دوستی های خانوادگی که همگی مدیر کل و سرهنگ و تیمسار و سرمایه دار بودند روزگار خود را به تخته نرد بازی و میهمانی های دوره ای میگذرانیدند. لباس های فاخر و زندگی های مجلل و افاده های طبق طبق در میان این نسل فراوان دیده میشد.  این نسل که از اقتصاد شکوفای ایران قبل از انقلاب بهره ها بردند و میوه چینی کردند در خارج از کشور هیچگونه فعالیت سیاسی را شروع نکردند و در کنار گود نشستند و کیف کردند. تعداد معدودی از افسران ارشد فراری که وضع مالی متوسطی داشتند در جلسلت سیاسی شرکت میکردند و در کنار تظاهرات های خیابانی در پیاده رو ها راه میرفتند. از گرفتن عکس هایشان در جلسات و تطاهرات خود پوشی میکردند و بقول معروف دم به تله نمیدادند چون عده زیادی از آنها به ایران رفت آمد میکردند و میترسیدند عکس شان در جایی دیده شود و مشکل ورود به ایران و دستگیری برایشان پیش بیاید.  
این نسل بعد ها که دلار به 400 و 500 تومان و بالاتر رسید دلار ها را به تومان عوض کردند و در ایران هم بساط خود را از نو راه انداختند.  فرزندان این نسل که بعد از پایان تحصیلات با درجات مختلف علمی و قبل از انقلاب به ایران آمده بودند هم چون مدارکشان از دانشگاه های آمریکا بود به اینجا بر گشتند و به کمک پول های پدری و حرفه خود زندگی مرفه ای برای خودشان درست کردند. این فرزندان در گروه نسل دومی ها جای دارند که در باره آنها خواهم گفت.  پدر انوشه انصاری که در بخش اول از او سخن گفتیم از همین گروه نسل اولی های حساب بانکی بوده است. آقای انصاری در آمریکا صاحب ساختمان های بلند چند ده طبقه ای میباشد و بسیار در رفاه. از دیگر پول دار های نسل اول میشود از آقای منوچهری نام برد. آقای منچهری که خیابانی هم بنام ایشان در تهران بین لاله زار سابق و خیابان سعدی بود از منمول ترین تجار در شهر نیویورک همین بغل گوش ماست. ایشان از کلیمی های ایران است که در ایران بسیار متمول بود و از آنجا که مغز اقتصادی عجیبی دارد دلار های هفت تومانی به نیویورک آورد و بدون اقراق در سر چهار راه های اصلی در شهر مانهتان نیورک یک ساختمان آسمان خراش دارد که در طبقات زیر زمین بهترین دانسینگ های نیویورک وجود دارند و در طبقات اول و دوم  همکف خیابان ها مزون ها در آنها جای دارند. اضافه میکنم که اجاره دو دهنه فروشگاه در مرکز مانهاتان نزدیک میدان ساعت در ماه به 200 هزار دلار هم میرسد. گفته میشود آقای منوچهری انسان خیری هم هستند و به ایرانی های مشکل دار کمک های زیادی نموده. بقول آخوند ها الله واعلم. نسل اولی ها در شهر های بزرگ آمریکا مثل لس آنجلس، نیویورک، شیکاگو، دالاس ، اتلانتا و هوستون صاحب دلار های باد آورده هستند که سالیانه برای حفاظت پولشان مبالغ هنگفتی به بنیاد های خدماتی پزشکی، اجتماعی و کمک به افراد پولدار برای انتخابات شهری و ایلتی و فدرال خاصه خرجی هایی هم میکنند. قدرت ایرانی پول دار و چاه نفت دار را این نسل در آمریکا به نماش جامعه گذاشتند. 

جامعه میزبان و حرفای میهمان

جامعه میزبان و حرفای میهمان
روز های آخر هفته را به خواندن و نوشتن میپردازم و سعی بر این است که افکار و اندیشه ام را از محیط کار دور نگهدارم. در دیار دور از میهن، دوستی ها آن چنان که می بایست پایدار نیستند به این دلیل که ریشه در گذشته های همدیگر نداریم و با یک گله ساده و دلخوری پیش پا افتاده تمام "احترامات فائقه" و عشق و عاشقی های متداول بین دو دوست نقش بر آب میشود و تبدیل به یک قهر طولانی و در مواردی هم انتقام جویانه میگردد. در این دوره تلخ قهر و انتقامی طرفین تمام کوشش خود را بکار میگیرند تا از اطلاعات و اخبار جمع آوری شده در دوره دوستی زود گذر پرونده ای عریض و طویل بر علیه همدیگر درست کنند تا نُقل مجلس بحث های شیرین غیبت و تهمت به همدیگر شود. غیبت هایی که بعد از بهم ریختن و از هم پاشیدن دوره دوستی با شخص سوم همگی بر ملا میشوند و به اطلاع دوست اولی ها میرسد و خود آغازگر مرحله دیگری از قهر و کینه توزی و پرونده سازیدیگری میشوند که واویلا و اینکه یاد اندرز گذشته های میافتی که میگوید: "دور از شتر بخواب و خواب آشفته نبین".
زندگی ما ایرانی ها در آمریکا (به یقین ملل دیگر هم همینطور) دچار دوگانگی فرهنگی شدیدی میباشد جوری که از خانه پدری رانده و به اینجا هم درمانده شده و وصل نشده ایم که کار را خیلی مشگل تر میکند. اگر در منزل دوستی هستیم و نا گهان دختر خانواده با دوست پسرش از در وارد میشوند، بدون اینکه میهمان سئوالی بکند مادر دختر خانم قسم و آیه که این ها فقط هم کلاس هستند و با هم درس میخوانند. و رشته کلام را دراز میکند و میکشد به آنجا که،  ما هنوز به سنت هایمان و نجابت و اصل و نسب مان هم خودمان پایبندیم و هم به بچه هایمان یاد داده ایم. ما که رسم مان اجازه نمیده دختر بدون اجازه پدر و مادر فکر و خیالی در باره رابط با پسر بدون صلاح و مشورت با ما بخودش راه بدهد. خلاصه آنقدر اندر نجابت خانواده سخن رانی میکن که شنونده هوس خواندن دو رکعت نماز نجابت به امامت خانم صاحبخانه بخواند. بماند که پسر بعد از یکی دو ساعت در اطاق طبقه بالا با دختر فاطمه زهرا دست در دست با خنده و قهقه پائین میاید و با بوسه گرمی بر روی لبان دختر از حظار خدا حافظی میکند.
این سنت ها و سخنرانی ها را جامعه میهمان آنجا فراموش میکند که در فروشگاهی دو ایرانی دیگر را میبیند و همزبان و هر دو گروه پچ پچ کنان بهمدیگر میگویند، "ای اینا ایرانین، مواظب حرف ها تان باشید محل نذارید سرتانرا به آنطرف بر گردانید" .
داستان کمک کردن و احتمالا پولی بهم دیگر قرض دادن و با هم معامله کردن و شریک تجاری همدیگر شدن که گاها به "خین و خین ریزی" میکشد، و اگر کسی کاری مانند ضمانت بانکی و شهادت دادن در دادگاهی و امضاء کردن مدرکی برای کسی کرده باشد که بیشتر از عمر مدیون و بدهکار آن شخص هستند. 
در فرهنگ آمریکایی متداول نیست که فردی از دوستش پولی قرض کند و در مواردی خود شاهد بوده ام که دوست آمریکایی با شنیدن اینکه مثلأ شخصی ایرانی پولی را به رفیقی قرض داده بود دچار حیرت شده و می پرسید، مگر از بانک ها نمیتوانست وام بگیرد؟ و ادامه میدهد که اصولأ بانک ها برای همین منظور تأسیس شده اند، چطور ممکن است شماها چند هزار دلاری بهمدیگر قرض میدهید؟ در یک جامعه کاملأ صنعتی از نوع غربی اش وام دادن و وام گرفتن در بین انسان ها متداول نیست و و باور قرض و وام دهی و وام گیری بخصوص پس ندادنش بین اشخاص برایشان عجیب و غریب است. این وام دهی و وام گیری ها و مال خوری ها مشکلات شراکت گرفتاری های زیادی برای دوستیها در میان جامعه ایرانی بوجود آورده و در مواردی منجر به قتل های حتی فامیلی ما بین ایرانی ها شده است. که اصولا در جمعه این ملت ها غیر معقول است که کسی پول کسی را خورد و بعد هم منجر به قتل و کشتار شد.  در جامعه آمریکا وقتی دو نفر آشنا تصمیم به سرمایه گذاری در زمینه ای را اتخاذ میکنند در همان ابتدای کار تمام مرزها و خطوط را روشن میکنند و با مراجعه به وکلای حقوقی اساسنامه ای و قراردادی معتبر را مینوسند و امضاء میکنند که در آن تمام مسئولیت ها و اختیارات در سطح مدیریت ها مشخص میشود که بهمین دلیل کمپانی هایی مثل گوگل و فیس بوک و دل کامپیوتر و غیره راه اندازی میکنند و معمولا بسیار موفق هستند. این جریان در رابطه با ما ایرانی ها بسیار متفاوت است. تصمیم گیری ها غالبا به روشی عجولانه، قول قرار ها رفیقانه، و شما بفرمایید ها و جون شما نمیشه هایِ عاشقانه و حضرت عباسی و خدا وکیلی انجام میگیرند. با گذاشتن نصفی از آداب و رسوم بازمانده مان بر روی نصف دیگر فرهنگ کشور میهمان که هنوز جذب و هضم نشده ملغمه میسازیم که وقتی ادامه دوستی ها و کار گروهی ها امکان پذیر نیست به یک انفجار فاجعه انگیز و در چند مورد هم به کشت وکشتار همدیگر تبدیل میشوند.
در موارد زیادی شاهد بوده ام که خانم یا آقایی ایرانی سخن از "هنر نزد ایرانیان است و بس" به میان میاورد و جامعه میزبان را " پَپه" یعنی خنگ و خرفت ارزیابی میکند. مثلا مادری میگفت، "این آمریکایی ها خرند و هیچی نمیفهمند. اینقدر زود باورند که هر چی بهشون بگی زود باور میکنند و اینقدر زود کلاه میره سرشان که نگو و نپرس". بعد شروع میکنه به دلاوری های پسرش و یا فردی از فامیل که هنوز یک ماه از ورودش به آمریکا نگذشته بود چه جوری با تقلب سر اداره رانندگی را کلاه گذاشت که امتحان رانندگی قبول شد، یا چه جوری با مدارک تقلبی توانست از خدمات و کمک های دولتی برخوردار باشد یا چه طوری سند و چک حقوقش را دستکاری کرد تا بتونه با نشان دادن حقوق بالا منزلی بخرد و خیلی موارد از این قبیل.
اصلا قبول نداشت که مردم این دیار ممکن است پایبند اخلاقیات جامعه متمدن و قوانین شهر نشینی باشند. مرتب میگفت اینا پَپه هستند، پَپه . البته عوض کردن قیمت اجناس در فروشگاه ها منحصر به ایرانی نیست و همه ملت ها از این "هنر والا" برخوردارند و آنرا به حساب زرنگی خودشان و "پَپه" بودن آمریکائی ها هم میگذارند.
نا گفته نماند که ایرانی های بسیار موفقی در جامعه علمی، تحقیقاتی آمریکا وجود دارند که در سطوح بسیار بالا و سازمان های بسیار پر اهمیت مشغول به کار هستند که هر یک به تنهایی با وزنه بسیار سنگین علمی زمینه ساز پیشرفت های علمی در سطح جهانی میشوند که البته از جامعه ایرانی بریده اند و کمترین تماس را دارند. ولی مانند آنچه که گفته میشود و دیده شده در کار گروهی هیچگونه موفقیت چشمگیری حاصل نشده. شنیده ام و میدانم که در ایران انقلاب زده مان هم مردمان دیار وطنی دیگر با قلب ها و قول هاشان با همدیگر ارتباط مهر و محبتی آنچنان که در روزگاران پیش از انقلاب بود رفتار نمیکنند. شنیده ام و در فامیل خود هم شاهد هستم که افراد جامعه ایرانی به یک نسلی از "قهر" و "خشم" و "دروغ" تبدیل شده اند که از آشتی ها کمتر سخن در میان است. با همه این کمبود ها اما، حد اقل قضیه آنست که در خانه پدری هنوز هم خواهر و برادر و قوم و خویشی هست تا احتمالأ ساعتی را برای صرف چای و شیرینی (به قیمت خون پدر آخوند ها) به دید و باز دیدی و دور هم نشستنی بگذرانند و یا اینکه به یک سفر دسته جمعی بروند. دست کم جامعه درون ایران مشکل دوگانگی فرهنگی را ندارد و همگی از یک آداب و رسوم اجتماعی "شاید منحط" پیروی میکنند که صد البته تفاوت های آشکار در شیوه های افکاری و کرداری افراد وجود دارد. واقعأ که: یاد یاران گذشته خوش باد. به امید روزهای بهتر .  
 

جهان در آغاز قرون جدید


تاریخ جهان در عصر جدید
کتاب حاضر ترجمه‌ی بخش نخست از کتاب «تاریخ جهان در عصر جدید» اثر یفیموف است که پس از پیشگفتاری در باب شناخت تاریخ تکامل جامعه، پیرامون انقلاب بورژوازی انگلستان وارد بحث می‌شود. اثر یفیموف به فارسی در سه بخش عرضه خواهد شد. در بخش دوم از «انقلاب کبیر فرانسه» و در بخش سوم از تأثیر انقلاب در کشورهای اروپایی و بیداری ملل آسیا و آفریقا در اواخر قرن نوزدهم سخن به میان خواهد آمد. امید است که این جزوه‌ها در دادن دید علمی از تاریخ دنیا به نوجوانان نقشی داشته باشد.
پیشگفتار
جهان در آغاز قرون جدید
1. از جامعه‌ی اشتراکی آغازین تا جامعه‌ی طبقاتی
می‌دانید که به دنبال جامعه‌ی اشتراکی نخستین بشری، جامعه‌ی طبقاتی یعنی جامعه‌ی برده‌داری و فئودالی پدید آمد.
جامعه‌ی اشتراکی آغازین، جامعه‌ی برده‌داری و جامعه‌ی فئودالی، سه پله‌‌ی نخستین تکامل جامعه‌ی بشری هستند. در هر پله‌ی نوین، ابزار و شیوه‌های تکامل یافته‌تر تولید پیدا می‌شود، محصول به فراوانی رو می‌نهد و میان زحمت‌کشان و ملک‌داران مناسبات جدیدی پدید می‌آید.
نخستین جامعه‌ی طبقاتی، پنج سده پیش از میلاد در دره‌ی نیل و فرات پیدا شد. این جامعه، جامعه‌ی برده‌داری بود.
در جامعه‌ی اشتراکی آغازین، از شکارگاه‌ها، چراگاه‌ها و کشت‌زارها همه به تساوی بهره می‌گرفتند. در جامعه‌ی برده‌داری کار و ابزار فلزی توسعه یافت، گله‌داری تکامل گرفت و قبیله‌ها به خانواده‌ها تقسیم شدند. برخی از این خانواده‌ها مالک زمین و برده شدند. ولی برده‌ها هیچ‌گونه مالکیتی نداشتند و خود در تملک صاحبانشان بودند.
جامعه‌ی برده‌داری در تاریخ، نخستین «جامعه»یی است که بر اساس استثمار-یعنی بهره‌جویی مالکان از نیروی کار برده‌ها-بنیان گرفته بود. برده‌ها را مجبور می‌کردند که نهرهای بزرگ آبیاری احداث کنند. آنان در کشت‌زارها و معدن‌ها کار می‌کردند، جاده، معبد و کاخ می‌ساختند. حاصل بیشترین نیروی کار برده‌ها عظیم‌ترین کاخ‌ها و بناها بود. شهرهایی که در جامعه‌ی اشتراکی آغازین وجود خارجی نداشت، پیدا می‌شد. دارایان برده‌ها را برای کار در خانه و کشت‌زارها از بازارهای برده‌فروشی می‌خریدند. در خانه‌های دارایان ده‌ها برده‌ی هنرمند و صنعت‌گر خدمتکاری می‌کردند.
برای احداث بناهای عظیم، نیاز به پیدایش بنیان‌های نظری احساس می‌شد. این است که در دوره‌ی برده‌داری سنگ بنای دانش‌های ریاضی، ستاره‌شناسی و پزشکی نهاده شد و این دانش‌ها رو به تکامل نهاد. برخی آگاهی‌های جغرافیایی پیرامون بعضی سرزمین‌های مجاور یا حتی دور ثبت شد. برای تزیین بناها، معماری و پیکرتراشی پدید آمد. نقش‌های هنری زیبایی در دیوارهای معبدها و قصرها حک شد. باری بازی در صحنه‌های تئاتر، نمایش‌نامه‌ها نوشته شد. در آن دوره به بهای کار زحمت طاقت‌فرسا و عظیم برده‌ها، فرهنگ و مدنیتی شگرف جان می‌گرفت.
دولت‌ها به استثمار کامل برده‌ها کمک می‌کردند، شورش‌های آنان را درب و داغون می‌کردند و از راه جنگ اسیرهای تازه‌یی به دست می‌آوردند. مذهب نیز تکیه‌گاه برده‌داران بود. کاهن‌ها از برده‌ها می‌خواستند که از صاحبان خود اطاعت کنند. در جامعه‌ی برده‌دارای اهالی آزاد شهری، و در روستاها افراد جامعه‌ی اشتراکی می‌زیستند که وضع اینان اندکی با وضع زندگی برده‌ها تفاوت داشت.
جامعه‌ی برده‌داری در یونان و روم بیش از هر جای دیگر «رسایی» یافت. جامعه‌ی برده‌داری در احاطه‌ی مردمانی که در شرایط جامعه‌ی اشتراکی آغازین بودند، قرار داشت. برده‌داران به وسیله‌ی جنگ و قتل و غارت، از میان آنان برده‌های زیادی به دست می‌آوردند. جامعه‌ی برده‌داری تقریباً تا سده‌های سوم الی هفتم، و در اروپا تا سده‌ی پنجم پا بر جا بود.
دلیل‌های بنیانی زیر، باعث سقوط جامعه‌ها و دولت‌های برده‌داری شد: محصول کار برده‌ها کمتر از محصول کار رعیت‌ها بود. برده‌ها علیه ستمگران مبارزه می‌کردند و شورش‌هایشان رفته رفته نیرومندتر و عظیم‌تر می‌شد. حمله‌های قبایل ژرمن و اسلاو که خود متشکل از جمعیت‌های اشتراکی آزاد بودند، به سقوط برده‌داری در اروپا کمک کرد.
جامعه‌ی فئودالی که از کار پر محصول رعیت‌ها سود می‌جست، جای جامعه‌ی برده‌داری را گرفت. رعیت‌ها در برابر استفاده از زمین‌‌های فئودال‌ها، مکلف به بیگاری برای آنان بودند. در جامعه‌ی فئودالی رعیت‌ها خرید و فروش می‌شدند، ولی معمولا همراه زمین که بر روی آن کار می‌کردند فروخته می‌شدند. گذشته از آن، به خلاف برده‌ها، رعیت‌های فئودالی، از خود ابزار کار و وسایل کشاورزی و نیز مال‌های اهلی داشتند.
در جامعه‌ی فئودالی، بازرگانی تکامل پذیرفت. پس از پراکنده شدن برده‌داری شهرهای عظیم‌تر از شهرهایی که ویران و یا به حال خرابه‌زار بدل شده بود، پیدا آمد. چاپ کتاب و اسلحه‌ی آتشین اختراع شد. نهادهای دانش و هنر باز هم تکامل یافت.
به هنگام پیدایش دولت‌های فئودالی، جامعه‌های برده‌داری، و نواحی وسیعی از جامعه‌های اشتراکی آغازین هنوز بر جا بود. ولی فئودالیسم در تکامل اجتماعی پله‌یی دیگر بود. و این جامعه، در تاریخ بشری دوران تازه‌یی به شمار می‌رفت.
پله‌های سه‌گانه‌ی تکامل اجتماعی پیش از دوران سرمایه‌داری چنین است: جامعه‌ی اشتراکی آغازین، برده‌داری و فئودالیسم. ولی این بدان معنا نیست که همه‌ی ملت‌‌ها در مسیر تکامل این سه پله را می‌باید طی کنند. می‌دانید که در آغاز تاریخ میلادی، آلمان‌ها از جامعه‌ی اشتراکی آغازین، پا به جامعه‌ی فئودالی گذاشتند. روس باستان نیز جامعه‌ی برده‌داری را ندید و از جامعه‌ی اشتراکی آغازین به جامعه‌ی فئودالی گام نهاد.
2. تکامل نابرابر کشورها و قاره‌ها
اروپا. در سده‌های شانزدهم و هفدهم در اروپا فئودالیسم روی به اضمحلال می‌نهاد و انقلاب‌های بورژواری پدید می‌‌آمد.
در دوره‌ی انجامین جامعه‌ی فئودالی، تولید سرمایه‌داری، کارگاه‌های صنعتی، و در روستاها سیستم مزد بگیری پدید آمده بود.
قانون‌های فئودالی مانع و سد این سیستم‌های جدید بود. استبداد حاکمان تام‌الاختیار و خودکامگی ماموران و سروری کهانت و اشرافیت طفیلی که به استثمار روستاها می‌پرداخت، باعث تنزل کشاورزی می‌شد.
کارگاه‌های کوچک سبب لنگی تکامل صنایع می‌شد. غیر از ملک‌داران و خان‌زادگان، دیگر طبقات اجتماعی محروم از حقوق بودند. کلیسا علیه دانش به پا خاسته بود و اندیشه‌های آزاد را خفه می‌کرد.
جامعه‌ی فئودالی در زیر ضربات انقلاب توده‌هایی که به رهبری بورژوازی به وقوع می‌پیوست، از هم پاشید. انقلاب نیدرلند در سده‌ی شانزدهم، نخستین انقلاب بورژوازی در تاریخ بشری بود. پس از انقلاب نیدرلند، تکامل سرمایه‌داری اروپای غربی را به انقلاب‌های جدیدی سوق داد. در اواسط سده‌ی هفدهم در انگلستان انقلاب بورژوازی نیرومندتر و شدیدتر از انقلاب نیدرلند رخ داد. این انقلاب در تاریخ جهان، بینان سرمایه‌داری و سرآغاز دوران جدید بود. این که چرا گفتیم نه انقلاب نیدرلند، بلکه تنها انقلاب انگلستان سر‌آغاز دوران جدید شد، بعد بحث خواهیم کرد.
تا اواسط سده‌ی هفدهم در برخی از سرزمین‌های اروپایی قوانین فئودالی هنوز پا بر جا بود. در روسیه مناسبات سرمایه‌داری تازه پا می‌گرفت. شورش‌های دهقانی نیرو گرفته بود و قانون‌هایی در جهت الغای اسارت دهقان‌ها صادر شده بود.
آمریکا. به تخمین دانشمندان، انسان نزدیک بیست یا سی هزار سال پیش، از آسیا و از طریق بغاز «برینگ» به آمریکا پا نهاد. اینان اجداد سرخپوستان و اسکیموها بودند. این کوچ‌گران سالیان دراز در آمریکا از آلاسکا تا منتهاالیه جنوبی آمریکا، تا «زمین آتشین» می‌رفتند. آنان جهت انطباق با شرایط جدید زندگی، نیروی زیادی صرف کردند، و این خود، سبب کندی تکامل کاری و فرهگنی آنان می‌شد. اروپاییان همراه «کلمب» و بعد از او در امریکا ساکن شدند. آنان صاحب وسایل نقلیه‌ی چرخ‌دار، دستگاه‌های چاپ کتاب و سلاح آتشین بودند. ولی سرخپوستان این ابزارها را نمی‌شناختند.
مردم امریکای شمالی، سرخپوستان و اسکیموها در شرایط جامعه‌ی اشتراکی آغازین زندگی می‌کردند. آستک‌ها1 و مایاها2 در مکزیک، و اینک‌ها3 در پرو نیز دولت‌‌های برده‌داری تشکیل داده بودند. همزمان با یورش گروه‌های استعمارگر در سده‌ی شانزدهم به آمریکا، اسپانیایی‌ها و پرتغالی های طمع‌کار که به هوس زر و سیم پا به قاره‌ی آمریکا نهاده بودند، میلیون‌ها سرخپوست آمریکای مرکزی و جنوبی را نابود ساختند. و آنها را هم که زنده ماندند، برده کردند. در آمریکای شمالی نیز انگلیس‌ها بومیان را از پای درمی‌آوردند تا زمین‌هاشان را صاحب شوند. بومیان هم در آمریکای شمالی و هم در آمریکای جنوبی چندین صد سال با تاجران و استعمارگران طمع‌ورز اروپایی مردانه ستیز کردند.
آفریقا. مردم آفریقا خالق یکی از فرهنگ‌های عظیم دنیای قدیم، یعنی فرهنگ مصر هستند. در قرون وسطا، در سودان غربی در شهر تیمبوکتو4 دانشگاهی با صدها دانشمند و مورخ وجود داشت. ملت‌ها و قبیله‌های آفریقا در سده‌ی پانزدهم در پله‌های گوناگون تکامل اجتماعی بودند. ولی دیگر، همه‌ی آنان ساختن ابزار فلزی را یاد داشتند. دولت‌های برده‌دار و فئودال و نیز قبیله‌هایی که در شرایط زندگی جامعه‌ی اشتراکی آغازین بودند، در آفریقا پراکنده بودند.
در سده‌ی پانزدهم گروه‌هایی از شکارچیان پرتغالی به آفریقا هجوم بردند. گفته شده است که در عرض چهار قرن و نیم تعداد پانزده تا بیست میلیون نفر سیاه از آفریقا به بردگی به آمریکا برده شده است. در برابر هر سیاه که به آمریکا می‌رسید، سه تا چهار سیاه دیگر در راه تلف می‌شد و یا هنگام گرفتن به اسارت به قتل می‌رسید. وقتی می‌خواستند گله‌ی سیاهان را در کشتی‌ها پر کنند، آنان تلف می‌شدند. جاده‌های تجاری آفریقا پر از لاشه‌ها و استخوان‌های سیاهان بود. روستاها همه خالی شده بود. تاریخ آفریقا شاهد مبارزات قهرمانی قبیله‌هایی نظیر بانتوها1 و کافرها2 و جز آنان علیه استعمارگران اروپایی است. از آنجا که این قاره سالیان دراز میدان شکار ساه‌پوستان بود، تکامل ملل آن به کندی صورت گرفت.
آسیا. تشکیلات فئودالی در آسیا جای مهمی داست. در برخی مناطق نیز هنوز مناسبات برده‌داری موجود بود. در کشورهای شرقی- در هندوستان، چین، کره و ژاپن- در دوران باستان و دوران قرون وسطا مدنیت های شکوفایی پیدا شده بود. ولی از این مدنیت‌ها، فقط طبقات حاکم برخوردار می‌بودند. شیوه‌ی استبدادی دولت‌های فئودالی، استثمار طاقت‌فرسای روستاییان جامعه‌ی اشتراکی آغازین و یورش‌های قبیله‌های کوچ‌گر به برخی از کشورها سبب کندی سیر تکاملی سرزمین‌ها می‌شد. و وقتی اروپاییان به این سرزمین‌ها گام گذاشتند، سال‌ها مبارزه‌های صد استعماری علیه آنان پا گرفت و نضج یافت.
استرالیا. این قاره را اروپاییان در آغاز سده‌ی هفدهم کشف کردند. در آن موقع اهالی استرالیا که از مسیر حرکت و تجارت ملت‌‌ها به دور بودند، با کشاورزی و گله‌داری آشنایی نداشتند. و با شکار لاک‌پشت و شترمرغ و گردآوری میوه‌های جنگلی و بوته‌های درختان گذران می‌کردند. بعدها، استعمارگران انگلیسی بسیاری از استرالیائیان را نابود ساختند. استعمارگران ده‌ها هزار گوسفند در زمین‌های استرالیا پرورش دادند.
مستعمره‌ها. تکامل نابرابر قاره‌ها و سرزمین‌ها، همزمان با تقسیم جهان به مستعمره‌های بی‌شمار از سده‌های هفدهم به این سو نیرو گرفت.
مستعمره‌ها در دنیای باستان و در قرون وسطا نیز وجود داشت. این مستعمره‌ها عبارت از رعیت‌‌های کسانی بود که از کشورهای مستعمره‌دار کوچ کرده بودند. آنان وابستگی با کشور مستعمره‌دار نداشتند. اما مستعمره‌های دنیای جدید، با مستعمره‌های پیشین فرق داشت.
اول از همه گروه‌های حقه‌باز برای غارت بومیان سرازیر می‌شدند ولی بعدها در نتیجه‌ی به بند کشیده شدن روستاییان، بسیاری از بی‌خانمان شده‌های آنان و نیز هنرمندان به آنجاها فرستاده می‌شدند.
در برخی از مستعمره‌ها، بومیان توسط استعمارگران قتل عام شده بودند. مثلا قبیله‌های هائیتی1، یامیاکا2 و جز آن در جزیره‌های هند غربی3 نابود شدند و وضعیت در بیشتر منطقه‌های استرالیا و جزیره‌ی تاسمانی4 بزرگ نیز چنین بود. به این مستعمره‌ها روستاییان آزاد و مال‌های اهلی از کشورهای استعمارگر (چنان‌که در استرالیا) و یا زنگیان به بند کشیده شده‌ی آفریقایی (چنان که در جزیره‌های هائیتی و یامیاکا) فرستاده می‌شدند.
کشورهایی مانند هندوستان که سکنه‌ی بی‌شمار داشت و در شرایط فئودالی می‌زیستند و صاحب فرهنگ عظیمی بودند، به جای اهالی کشورهای مستعمره‌دار، از سوی اعضاء دولت و حکومت آن کشورها غارت می‌شدند. مردمان مستعمره‌ها از فشار مالیات‌ها و خراج بی‌حصر و حد و بیگاری‌های گوناگون و خودکامگی ماموران در عذاب بودند.
در مستعمره‌های اسپانیا اعلان شده بود که همه‌ی زمین‌ها از آن سلطان است و سلطان این زمین‌ها را میان افسران و سربازان خود تقسیم می‌کرد.
کشیشان به هر وسیله که شده غارت بومیان را از سوی استعمارگران امکان‌پذیر می‌ساختند. مثلا مبلغ دینی جزیره‌های هاوایی آمدن مسیونرها را چنین تصویر کرده است: «مسیونرهای آمریکایی پا به جزیره‌ی ما گذاشتند و گفتند که من دیده بر آسمان دوزم. و تا من به آسمان نگاه کنم، آنان زمین‌های ما را از زیر پایمان دزدیدند».
استعمارگران به هر ترتیب شده، اهالی سرزمین مستعمره را تابع خود می‌کردند. مثلاً در سال 1550 در شیلی، شخصی به نام «والدیویا» افسر استعمارگز اسپانیایی دویست تن از دو هزار اسیر برده را از صف جدا کرد و دست‌ها و بینی‌هاشان را برید و سپس توصیه کرد که مطیع و سر به زیر باشند و به خانه‌هاشان برگردانید.
تجارت کشورهای صنعتی با «مستعمره‌دار»1هایی که به آن سوی اقیانوس‌ها گام نهاده بودند، شروع شد. محصولات صعنعی مانند پارچه و شیشه و جز آن‌ها به مستعمره‌ها صادر می‌کردند و مواد خام، نظیر شکر، پنبه، چوب غیره از آن سرزمین‌ها به غارت می‌بردند. درکشورهای مستعمره‌دار، صنایع پیشرفت روزافزونی می‌کرد. و طبقه‌ی حاکم از نفوذ صنایع به سرزمین‌های مستعمره جلوگیری می‌کردند.
تکامل در مستعمره‌ها به کندی صورت می‌گرفت ولی در کشویهای مستعمره‌دار به سرعت ادامه می‌یافت. مردم اسیر مستعمره‌ها گرفتار عذاب دهشتناکی می‌شدند. مبارزه‌های آزادی‌خواهانه‌ی مستعمره‌ها از تاریخ به اسارت افتادن آن‌ها آغاز شد.
 بر گرفته از منابع اینترنتی

تاریخچه مختصر قوم یهود


تاریخچه مختصر قوم یهود 
اسرائیل لقب یعقوب می باشد. این واژه از اسرا + ئیل تشکیل شده است و معنی
 "بنده خدا" همان "عبدالله" مسلمانان را می دهد.   یعقوب 3483  سال پس از آدم متولد شد. پدرش اسحاق بود. یعقوب در فلسطین خود را پیامبر خواند  و 50 سال مردم آن سرزمین را به شریعت ابراهیم دعوت نمود.  یعقوب 12 فرزند داشت که  "یهود" از نام چهارمین فرزند وی "یهودا" گرفته شده است. قوم یهود در فلسطین زندگی می کردند و پس از تو طئه ی به قتل رساندن یوسف به مصر میروند و بدین ترتیب قبیله های زیادی از بنی اسرائیل به وجود آمد. اقوام یهود در زمان فرعون به علت نافرمانیهایشان از موسی چهل سال در بیابانها سرگردان می مانند و بالاخره توسط یکی از نوادگان موسی به فلسطین باز گرداننده میشوند که قبل از استقرار نخستین پادشاه و دولت یهودی توسط  طالوت که نام دیگرش ساموئیل یا شامول بود در بین سالهای"1055 تا 1095 در فلسطین تشکیل میشود.  
  پس از ایشان داوود به نبوت رسیده و در ناحیه شرقی فلسطین اورشلیم را بتا نهاد و آنجا را پایتخت خود نامید.  بعد از وی حضرت سلیمان به پادشاهی می رسد .
پس از فوت حضرت سلیمان دولت بنی اسرائیل به دو قسمت تقسیم شد و مدت 200 سال با یکدیگر به نبرد پرداختند تا اینکه امپراطوری آشوری ها در سال 722 بر آنها پیروز شده و فرمان اخراج همه یهودیان را آن منطقه صادر کردند.  جنگ دامنه داری بین آشوریها و یهودیان در گرفت تا اینکه در سال 562 قبل از میلاد " نبوکد نصر" یا همان بخت النصر پادشاه بابل بر آنها پیروز شد، اورشلیم را خراب کرده و عبادتگاه سلیمان را نابود نمود و تمامی یهودیان را اسیر کرد. 
یهودی ها مدت زیادی در اسارت بودند تا آنکه کوروش پادشاه ایران بابل را فتح کرد و آنان را آزاد نمود و به فلسطین باز گردانید.  سالهای پس از میلاد قوم یهود چندین بار درگیر جنگهای متعددی شدند و در نهایت بین سالهای 117 تا 138 پس از میلاد " ادریانوس" پادشاه روم اورشلیم را به تصرف در آورده و برای همیشه انجام مراسم مذهبی را بریهودی ها منع کرد.
در سال 16 ه. ق مسلمانان فلسطین را فتح کردند و اغلب مردم این دیار اسلام آورده و در فتوحات اسلامى در شام، مصر و مغرب شرکت جستند. در زمان فتح اورشلیم، هیچ یهودى‏اى در شهر وجود نداشت چرا که به وسیله مسیحیان از ورود به آن منع شده بودند و از سویى رومیان با مسلمانان شرط کرده بودند که از ورود آنها (یهودیان) به اورشلیم جلوگیرى کنند. 

بدین ترتیب مسجدالاقصى را بر روی قبر پیامبران یهود ساختند و از آن پس فلسطین به استثناى دوره اشغال به وسیله صلیبى‏هاى قرون وسطى ( 1099 م.) که سرانجام به دست صلاح‏الدین ایوبى (1187 م.) آزاد شد و پیوسته بخشى از خلافت اسلامى بود. 

فلسطین و  اورشلیم  دگر بار و به دنبال اشغال فرانسوى‏ها، به رهبرى ناپلئون- که توانسته بود براى مدتى کوتاه چند شهر فلسطینى را به اشغال درآورد از دست مسلمانان خارج شد . 

احمد پاشا الجزار، فرمانده  نیروهاى [فلسطینى‏] تحت امر او، توانستند در سال 1799 م. ناپلئون را شکست دادند.  گفتنى است ناپلئون از یهودیان جهان و بقایاى آنها در فلسطین خواسته بود، در کنارش بجنگند و در مقابل برایشان دولتى در فلسطین دایر کند که حامى منافع فرانسه در منطقه باشد. 

 در سالهای بعد بارها و بارها یهودیان از کشورهای مختلف رانده میشوند. در سال 1290
ادوارد پادشاه انگلستان یهودیان را بیرون کرده و ورود آنها به انگلیس تا 400 سال ممنوع میشود. در سال
 میلادی بعد از به قدرت رسیدن " فلیپ" حتی یک یهودی در کل فرانسه پیدا نمی شده است و در
مدت جنگ جهانی دوم هم که شاهد جنایات هیتلر نسبت به قوم یهود بوده ایم. 
نتیچه اینکه ساکنان اصلی کنعان آنزمان و فلسطین کنونی اقوامی از اعراب و قبایلی بوده که با ورود ابراهیم به آن سرزمین و کوشش یعقوب و شامول و داود و سلیمان دینی را در آن منطقه یا به زور و یا به اختیار میپذیرند که یهودیت بود. 
حمله اعراب مسلمان شده دین اسلام را به منطقه میبرند و همراه با رومیان و بعد از فرو پاشی امپراطور روم سپس عثمانی ها در جنگ های پی در پی باعث آوارگی قومی میشود که به تناوب و تواتر در طول 1000 سال از سرزمسن موعود پدری و پیامبری شان میشود. 

بوی باران

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ های سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشت ها ،
خوش به حال دانه ها و سبزه ها ،
خوش به حال غنچه های نیمه باز ،
خوش به حال دختر میخک - که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
فریدون مشیری
1-    سیب به نشان برکت و نعمت و فراوانی و آنچه نیکی است
2-    سبزه یا سبزی به نشان شادی و خرمی
3-    سمنو به نشان افزونی نان و خوراک افراد خانواده
4-    سیر به نشان دفع آفات و پاکیزگی محیط زیست
5-    سرکه به نشان تندرستی و ایمنی و پاکی و پاکیزگی
6-    سماق به نشان برکت اجاق و آشپزی خانواده
7-    سنجد به نشان عشق و ازدواج و تولید نس