Nov 5, 2018

سخنی با مدعیان دروغین طرفداری از شاهزاده رضا پهلوی

سخنی با مدعیان دروغین طرفداری از شاهزاده رضا پهلوی - در خارج کشور:
اندکی طولانی است ولی باید گفته شود.
دوستان، چند هفته ای میشود که مدعیان بلامنازع قدرت که خود را طرفدارانِ طلبکار از شاهزاده رضا پهلوی میدانند شمشیر را از رو کشیده اند و  شخصیت و مقام سیاسی این ایران یار واقعی را با دهان های گشاد ولی مغزهای کوچک و تاریک آماج حملات خود خواهانه قرار داده اند.
این افراد که تماما جاه طلب، خود مرکز بین و طالب قدرت هستند و به دروغ خود را شیفته و فرهیخته شاهزاده میدانند این بار با انگیزه ملاقات شاهزاده با گروهی از جوانان ایران که از کوران مبارزات 40 ساله با جمهوری خون وجنون بیرون آمده اند و "آزمون و خطا" را هم تجربه کرده اند نا سزا گویان همچون مورچگان که آب بر لانه آنها ریخته شده بیرون آمده اند که پس سهم من کو؟
شاهزاده در سیاست کلان و استراتژی خود برای براندازی نظام ظلم و ستم آخوندی سه اصل مهم را برای همکاری با تمام ایران یاران واقعی اعلام نموده و آنرا پیش روی مدعیان مبارزه برای براندازی نظام قرار داده اند:
اول، مبارزه مدنی و بدون خشونت و خونریزی - با حد اقل ممکن در تلفات جانی برای بر اندازی نظام جمهوری اسلامی در تمامیت اصلاخ طلب و اصول گرایش
دوم، شفاف سازی - در عملکرد گذشته و نشان دادن فرم و محتوای مبارزه رو به جلو
سوم، امروز فقط اتحاد - تمام افراد ملت با هر تفکر سیاسی و اندیشه و عقیده آزادی خواهی که برای براندازی نظام قد علم کرده اند.   
شاهزاده رضا پهلوی به تشخیص ملت مبارز که در خیابان های ایران فریاد میکشند پهلوی، پهلوی امروز تنها تیر در کمان برای نجات مملکت از چنگ خونخواران نظام حاکم است و این اغراق و گنده گوئی نیست و حقیقت مخض است.
اما، شاهزاده رضا پهلوی در طول این سالهای مبارزه اشاره کرده اند در نظام سیاسی ایران آزاد بعد از سرنگونی رژیم جبار و ستمگر آخوند ها (فرقه تبهکار) محتوای دموکراتیک نظام در اولویت تمام و کمال جای دارد و فرم و شکل نظام چه پادشاهی باشد و چه جمهوری که به رای ملت تعیین خواهد شد مورد قبول ایشان است.
با این مقدمه و شرخح مختصر میخواهم تکرار مکرر و عرض کنم شاهزاده در های همکاری برای براندازی نظام را بروی تمام مبارزان و سازمان ها و گروه ها به شرط قبولی سه اصل مهم ذکر شده در بالا باز گذاشته اند و تا در مرزهای بعد از سرنگونی و در نشست مجلس مؤسسان و انتخابات آزاد همراه و حامی و طرفدار آنها خواهند بود.
گروه تازه شکل گرفته ای بنام "فَرَشگَرد" که گفته میشود یک واژه اوستائی میباشد متشکل از 40 جوان با 35 مرد و 5 زن ایرانی دو هفته پیش با شاهزاده با شرط قبولی سه اصل مذکور  ملاقات داشتند. افراد این گروه از دانشجویانی هستند که در دانشگاه های ایران و اتفاقا در سازمانهای دانشجوی بنام های جعلی "اسلامی، ادوار، تحکیم وحدتی و دموکرات های بی نام" بر علیه نظام ولایت فقیه و ستمگران حاکم در دوره های مختلف مبارزه کرده اند. بعضی از آنها در جنبش سبز بوده اند و تعدادی هم از فرزندان افراد با نام در رژیم اسلامی هستند که بگفته خودشان تمام راه های مبارزه برای استقرار حاکمیت مردمی را رفتند ولی نتیجه نگرفتند. افراد گروه فرشگرد که احتمالا پادشاهی خواه هم نیستند در طول مبارزات خود به این نتیجه رسده اند که شاهزاده رضا پهلوی تنها شخصیت سیاسی در میدان هستند که با برخورداری از حمایت مردمی توان رهبری مبارزه برای براندازی را بیشتر از هر کس دیگری دارا میباشند. افراد و اعضای  این گروه برابر اصل "شفاف سازی" مورد نظر شاهزاده رضا پهلوی تمام گذشته خود را به نقد کشیده و چیزی را هم پنهان نکرده اند که صد البته باید نقد و بررسی میشد و باید بیشتر و شفاف تر هم بشود.  اساس نامه و راه کار های گروه تماما مو به مو و خط به خط نوشته شده و تمام ویدئو ها و مصاحبه های این افراد در شبکه های اجتماعی موجود و در دسترس عموم میباشد. برای رصد کردن سوابق افراد این گروه در صفخات فیس بوک و توئیتر و سایت فرشگرد جستجو کنید.
حالا، طرفداران دروغین شاهزاده رضا پهلوی که خود را سهامدار در نظام "سلطنتی استبدادی مورد نظرشان"،  که با "پادشاهی پارلمانی" مورد قبول شاهزاده  تفاوت های عمده و حتی تا مرز خونین دارد این روزها به تلاطم و تضرع و خشم و خشونت افتاده اند که چرا شاهزاده با گروه فرشگرد نشسته و مذاکره کرده. در حقیقت طرفداران "استبداد سلطنتی محمد علی شاهی" که تمام دخیل خود را به شاهزاده بسته بودند تا شاید در حاکمیت بزور و به رو آینده که به آن امید بسته بودند بلکه سهمی و مقامی و قدرتی داشته باشند امروزه امید خود را از دست داده اند و شاهزاده را هدف حملات بی رحمانه و خشمگینانه خود قرار د اده اند.
اینها میگویند، شاهزاده "مردم ایران" را بهیچ گرفته اند و قبل از ملاقات با گروه فرشگرد با "ما" مذاکره نکرده و از "ما" نظر خواهی نشده است.
اولا، این جماعت بخواب فرو رفته خود را نماینده "مردم ایران" در خارج از کشور میدانند که زهی خیال خواب آلود. من اطلاع دقیقی از آشنایی مردم و شناخت از گروه فرشگرد در میان هم میهنان گرامی داخل ندارم. اصلا نمیدانم هم میهنان ما در ایران گروه فرشگرد را میشناسند یا نه. حالا چگونه است که وارثان به نا حق استبداد سلطنتی محمد علی شاهی مورد نظرشان میگویند شاهزاده مردم ایران را بهیچ گرفته اند، مردم ایران به شما چه ربطی دارد؟  البته نظر آنها اینست که شاهزاده چرا با آنها مذاکره نکرده تا از آنها اجازه بگیرد و استفسار کند با فرشگرد ملاقات بکند یا نکند. دوما، این در خواب خفتگان تاریخ که هیچگاه نخواسته بودند به افکار و اندیشه های دموکراسی خواهی شاهزاده  رضا پهلوی گوش کنند و هرگز نظرات شاهزاده در عبور از "شاهراه دموکراسی" برای رسیدن به زمان انتخابات و رای مردم به حاکمیت پادشاهی پارلمانی یا جمهوری را باور نکرده اند اینک برای سهم خواهی و گرفتن طلب خود از شاهزاده بپا خاسته اند.  این خمشگینان نا امید شده که فکر میکنند تمام آرزوی هایشان برای احراز مشاغل و مقام با "فرامین ملوکانه" در آینده "استبداد سلطنتی" که آنها در خواب دیده اند بر باد رفته است امروزه از خواب غفلت بیدار شدند و تقاضای سهم میکنند و ادعای شرکت در قدرت را دارند .  
غافل از اینکه، شاهزاده به هیچ کسی بدهی ندارد و از هیج کس هم برای ملاقات با هر گروه ایرانی که با برنامه و شفاف سازی برای براندازی نظام ستم اسلامی به میدان میاید ملاقات میکنند و اجازه بی اجازه.
به نظر من اگر کسی از ملت ایران طلبکار باشد،  اول رضا شاه بزرگ است که ایران را از سیاه چال تاریخ بیرون کشید و مردم ایران او را به آوارگی در تبعید فرستادند، دوم پادشاه فقید ایران است که با 37 سال خدمت و آبادانی و افتخار و سرفرازی برای ایران،  مردم به او پشت کردند و ایران را به باد دادند. سوم شاهزاده رضا پهلوی و شهبانوی گرامی فرح پهلوی و فرزندان آنها هستند که طلبکار مردم ایران هستند که بر پدر و پدر بزرگ خدمتگزار آنها خیانت کردند.  
شاهزاده در هر گرد هم آیی و فراخوانی که از جانب طرفداران ایشان در خارح از کشور و بخصوص در لس آنجلس که 300 هزار ایرانی زندگی میکنند داده شده شرکت کردند ولی بیشتر از 200 نفر در آن گردهمایی نیامدند، کجا بودید سهم خواهان از رضا پهلوی که اینک سر از لانه بیرون  آورده اید و خمار خواب خوش هستید. پس خاندان پهلوی نه به گروه و کسانی بدهکار است و نه از کسی از آنجمله طرفداران دروغی که استبداد سلطنتی را در خواب و خیال میپرورانند اجازه میگیرند.  شاهزاده انسان با خرد، با تجربه، با درایت و عقل و هوش و گوش میباشند و میتوانند تصمیم بگیرند با چه کسی ملاقات کنند و با چه کسانی که خنجر از پشت میزنند ملاقات نکند
طرفداران اصلی و مهم شاهزاده و خاندان پهلوی در ایران هستند و آنها هستند که زیر تیغ جلادان رژیم فریاد میزنند پهلوی، پهلوی ..نه  100 نفر ایرانی که در سایه حمایت پلیس آمریکا و اروپا در سالن های مجلل هتل ها جمع میشوند و کافه گلاسه و کافه لاته میخورند. .
انصاف که ندارید یک مقدار از ذرات احتمالی خرد و بینش و عقل اگر دارید بهره بگیرید. دشمنان شاهزاده رضا پهلوی در خارج افرادی هستند که از هر حرکت و حرف و سخن ایشان به نفع خود که دقیقا به ضرر ملت ایران است استفاده میکنند. اینها چه خواسته و نا خواسته آب به آسیا رژیم خونحوار اسلامی میرزند و گره بر باد میزنند.
اشاره میکنم که حکومت آینده ایران به فرد داده نمیشود بلکه به ایده و فکر و خرد و به "سیستمی" داده میشود که محتوای دموکراتیک داشته باشد. در سیستم دموکراتیک آینده ایران که به رای مردم تعیین میشود جایی برای چانه زدن های شغل و مقام و ارتشاع و اختلاس وجود ندارد و پادشاه هم تصمیم گیرنده نیست. بفکر محمد علی شاه قاجار باشید.  
آقایان و خانم های منتظر استبداد السلطنه، اگر در فردای آزادی ایران رای ملت ایران به سیستم پادشاهی پارلمانی داده شود پادشاه نماد وحدت ملی است و هیچ قدرت اجرایی در تقسیم غنایم و شغل و مقام نخواهند داشت به فکر چاره دیگری باشید.  
   
با درود و احترام همیشگی – دالاس نوامبر 2018

Sep 29, 2018

نکاح، غذا و پارس

چند مورد: نکاح، غذا و پارس.
دوستان ما از این عرب ها خیلی خورده ایم، بسیار تحقیر شده ایم دست و پا و سر و صورت وسیرت ما بریدند و به ناموسمان چه ها که نکردند و به سلابه کشیدند. در پایین چند مورد را خدمتتان عرض میکنم.
مورد اول نکاح
  مثلا در باره  معنی نکاح در لغت نامه المنجد به زبان عربی آمده است که، فرو کردن آلت تناسلي مرد به آلت تناسلی جنس مخالف است.  يعني همان همخوابگی. خطبه عقد ایتسـ" انکحت هو و زوجت هو فی الصداق معلوم و مدت المعلوم." 
وقتي يك اخوند بي شرف از خانمي اجازه نكاح ميكيرد يعني ايشان از طرف آنمرد (داماد) نقل میکند که ؛ ایا شما اجازه دخول ذکر من به آلت شما را میدهید" .سوال این جاست که اگر این توافق قرار است بین زن و مردی انجام گیرد که بسیار هم طبیعی میباشد  نقش یک آخوند لاشخور، مفت خور این وسط چیست. آیا این کاسبی نیست همانگونه که یک محلل به نوعی میکند. فاجعه اینجاست که اگر عین این کلمات را بفارسی بگوییم آیا باز هم یک انسان معقول حاضر است در میان جمع زیادی از مردم این حرف ها بزند؟
مورد دوم: غذا
در مورد معنی "غذا" که ما میخوریم در سنت توحش عرب ها  برابر لغت نامه دهخدا که در زیر آمده به معنی شاش شتر است. لظفا تا آنجا که امکان دارد از این کلمه استفاده چون عزب ها هم ما را کشته اند و هم نحقبرمان کرده اند.
غذا. [ غ َ ] (ع اِ) بول شتر. (اقرب الموارد). رجوع به غذی شود..

مورد سوم: پارس کردن سگ
 در معنی کلمه "پارسُ  که در میان ما ایرانی ها به عوعو سگ گفته میشود باز هم عرب ها برای تحقیر ما ایرانی ها این را مصطلح و رایج نمودند که هر گاه یک ایرانی حرف میزند صدای سگ در میآورد که به آن پارس کردن میگویند..  معنی کلمه پارس هم در لغت نامه دهخدا اینچنین آمده اسن.
پارس = عوعو کردن . [ ع َ ع َ / عُو عُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) بانگ کردن سگ . (فرهنگ فارسی معین ). پارس کردن . نَبح . نبیح . نُباح . 

Sep 10, 2018

اسلام به روایت تاریخ

اسلام به روایت تاریخ
در طول 50 سال گذشته پرده از چهره واقعی اسلام برای باورمندان و مسلمانان اسمی و یا رسمی بکنار رفته و امروزه انسانهای با خرد و فرهیخته هیچ تردیدی ندارند که، اسلام واقعي یعنی توهم و توحش و جهالت، دروغ و نيرنگ و تزوير و خدعه گري و كشتار و غارت به دستور ال-لات (الله) خونخوار که نام او از نام بت بزرگ قبیله قریش وخدای عبدالله پدر محمد گرفته شده است .
توضیح اینکه: نام "عبدالله" قبل از اسلام به معنای بندهِ  بت "لات" بوده است که بت لات یکی از سه بت بزرگ کعبه بنام های؛ لاۀ (لات که بعد ها پیشوند ال گرفت و شد ال-لات و محمد آنرا برای نام خدای خود "اللۀ" برگزید)، عزی و منات بوده است.
اسلام  از روز اول ماله كشي "عشق بازي" یا اعمال جنسی مخفيانه محمد با الاغش(عفير) در غار حرا بوده که این مازوخیسم های جنسی بعد ها به ازدواج های متعدد رسمی و غیر رسمی محمد با زنان و کنیزان او میشود. این سنت غیر انسانی تا همين امروز در تمام كشورهاي اسلامي رواج دارد و میبینیم که مافياي اسلام و مسلمانان غرق در خرافات دینی هستند که کمترین آنها عبارتند از؛  قتل، غارت،  کودک آزاری، ازدواج با دختران 7 ساله و نه ساله، لواط بارگي و همجنس بازی در مدارس و حوزه های خرافات دینی بطور سازماني، دزدی ، شهوت پرستی، جنایت، اعدام، سنگسار و اعدام زنان باردار و کودکان زير ١٨ سال، قطع اعضای بدن، فقر و فلاکت و گرسنگی، اجنه پرستي و تجاوز جنسی قانوني به زنان و کودکان و فرزند خوانده ها،  توحش بی حد و مرز، زنده در آتش سوزاندن،  اسيدپاشي و تروریسم دولتی و سازمان یافته و نيافته، بیسوادی و تک کتابی و بیشعوری و کودنی و عقب ماندگی ذهنی شديد.  اسلام درحقيقت سيستم امن الهی و آسمانی است و پناهگاهی براي تبهكاران و جنایتکاران و آخوندكان و جانيان حرفه اي، دزدان و غارتگران و دقلبازان و لواط گران و کودک نوازان سکسی میباشد.
چند شخصيت را دركل اسلام ناب محمدی چه ازنوع شيعه سانان يا سني وشان و هفتاد دو فرقه و فتیله منشعب از دین جهل و نادانی سراغ دارید که از کشتار و جنایت بر علیه انسانیت خود داری کرده باشد.
بدون شك دين تازي اسلام تفکری مادون حيواني ترين نگرش در میان قبايل بت پرست عرب بادیه نشین که هیچ بوئی از تمدن نبرده بودند میباشد که حتی اینک بعد از 1400 سال هیچ تغییری در آن بوجود نیامده و نخواهد آمد و که قوانین 1400 ساله اش هيچ سنخيتي با دنياي مدرن و متمدن امروزي ندارد.
 اين سيستم مالیخولیایی و اسلام در کلیت خود عقب افتاده ترین و لجن مال ترین دین ابراهیمی است با خصلت های توهم و توحش خودکه في الواقع چرخ گوشتي است برای خُرد کردن تفکر و تعقل انساني توسط رهبران جاهل و نادان و پست در عالم بشریت.  
 سکس با حیوانات یکی از بارزترین نشانه توحش آدم دوپا میباشد و پست ترین سنت قبیله های حیوان صفت اعراب بوده و نشانه ای از دين شيطاني اسلام مادون حيواني است. سکس با حیوانات در سنت محمد آنقدر مهم و گسترده بوده که تمام متحجران دینی و آخوند ها  از آن در رساله ها و توضیح المسائل خود به تفصیل نوشته و آداب آنرا هم شرح داده اند. هیچ حیوانی بجز مسلمانان دین محمدی با دیگر حیوانات غیر همجنس خود عمل جفت گیری انجام نمیدهد. از صفات شخصی و روان پریشی و مالیخولیائی توهم زا و توحش و غیر انسانی محمد و رهبران دین جهنمی او میتوان از بیماری های زیر نام برد.   
Serial Rapist, Bipolar Disorder, Sadomasochist (Sadism and Masochism), Borderline Disorder Personality, Manic Depression
تمام این بیماری ها چكيده عادات و کردار محمد از زندگی در تاريكي هاي غار حرا در صدر اسلام بوده که بطور همه گیر در میان مسلمانان باورمند ساری و جاری میباشند. اسلامي كه خود بر آمده از ذهن بیمار و تصورات مالیخولیایی يك غارنشين بيابان گرد سوسمار پز شاش شتر خوار بوده كه تبديل به میراث دینی برای تجارت خرفتی و خرافات در مقابل خرد و اندیشه و تفکر انسانی توسط آخوند های جنایتکار شده است.
کاش روزی مردم ایران عاشورایی  شده که روزی ایران اهورایی بود از این خواب عمیق توحش و تجاهل و تخرخر بیدار میشدند.

Aug 31, 2018

تنها رااه رهای از ستم آخوندی

تنها رااه رهای از ستم آخوندی 
با درود، تنها راه رهایی از جنایات سران جمهوری اسلامی ادامه ممتد مبارزات و پشتکار مردم در این مبارزه است. چنانچه مردم در تمام شهر های بزرگ و کوچک به خیابان ها بیایند و حتی با سکوت و ندادن شعار شبانه روز در خیابانها بمانند و بعد از 2 یا 3 روز به خانه های خود برنگردند مطمئن باشیم حاکمیت سقوط خواهد کرد.
عدم مبارزه مداوم و پشتکار مردمی ضرر های سهمگینی به مبارزات میزند که من چند مورد را بیان میکنم و یقین دارم زیان های زیاد تری وجود دارد:
1- نا امید شدن خود مردم از بی نتیجه ماندن مبارزه و ترس از ضرب و شتم سرکوبگران
2- ایجاد تردید و دو دلی در رهبران کشور های دوست که با نیت خیر میخواهد از مبارزات مردم پشتیبانی کنند. یعنی وقتی دولت های دوست میبینند مردم 2 یا 3 روز به خیابان میایند و 3 ماه به مرخصی شمال و خانه نشینی میروند علاقه ای به حمایت از مردم ایران نشان نمیدهند
3- عدم اعتماد و اطمینان و ایجاد یآس و نا امیدی در رهبران سیاسی برای به عهده گرفتن رهبری مبارزات. یعنی اینکه اگر یک رهبر شناخته شده مانند رضا پهلوی فراخوانی بدهد و مردم به خیابان ها نیایند اعتبار و احترام سیاسی آن شخص از بین میرود و میسوزد. نمونه هم فراوان است که گرچه موسوی و کروبی که از خودشان هستند هنوز دز حصر خانگی میباشند و مردم نتوانستند حتی آنها را رها کنند.
4- جدی نگرفتن مبارزات مردم توسط سرکوبگران تا آنجا که خامنه ای بخود جرات داد و گفت، "مردم غلط کردند به خیابان ها آمدند" و هیچ اتفاقی نیفتاد غیر از اینکه مردم دیگر به خیابان ها نیامدند. خامنه ای یقین دارد مردم توان سرنگونی این حاکمیت را ندارند
در نتیجه آمدن مردم و ماندن شبانه روزی آنها در خیابانهای تمام شهر ها و همزمان تنها راه نجات ملی است.

Aug 18, 2018

ریشه کلمه و نام آخوند از کجاست

ریشه کلمه و نام آخوند از کجاست
در کتابی بنام "اسرار و عوامل سقوط ایران – آخوندیسم" نوشته آقای ناصر ملکی چنین آمده است که من خلاصه ای از آنرا در مورد کلمه آخوند برایتان نقل به معنی میکنم:
"ایرانیان که خود مردمان بافرهنگ و با تومدنی بودند در آغاز حمله اعراب و بعلت جاسوسی و خیانت دو ایرانی بنام های "سلمان فارسی " و "اسپهبد بهمن رهروزان" از لشکریان اسلام شکست خوردند.
ایرانیان برای رهایی از حاکمیت اعراب تصمیم گرفتند با بگار بردن نام اسلام هم ملیت و آرمان های تاریخی و مذهبی را حفظ کنند و هم بهانه ای به دست اعراب ندهند که کافر و ملحد هستند و این را محوری قرار دادند تا نمونه ای از یک اسلام مورد قبول ایمان آوردنگان باشد.
برای انجام اینکار دنبال کسی بودند که نام و نشانی از محمد داشته باشد و در ضمن مخالف خلفای تموی و عباسیان هم باشد. گشنتد و گشتند تا اینکه علی را که هم داماد پیامبر بود و هم اولین مردی بود که به اسلام ایمان آورده بود هم  در راه اسلام شمشیر زده بود و به شجاعت هم مشهور شده بود انتخاب کردند که این خود یکنوع دهن کجی به خلفای اموی ابوبگر و عمر و عثمان هم شد.
بموازات تکوین و تحکیم و گسترش اسلام و برای خارج نشدن از پیروی از علی و خاندان او، افرادی بنام  ذاکران و مداحان و سخنرانانی پیدا شدند که برای رنگ آمیزی اسلام جدید و جلوه بخشیدن به دکان دین از تزویر و ریا و زیاده گویی و مداحی خاندان علی و امامت بهره برداری های فراوان کردند.
نحوه کار این نو دینان به شکلی بود که، چون از آغاز خود را مداح و ذاکر و شیفته گان خاندان نبوت و امامت علی خوانده بودند با استقلال طالبان ایرانی  ضد بنی امیه  همصدا شدند و با ریا کاری و تزویر خود را از دوستداران اصیل علی وانمود میکردند. طبیعتا در این را از هیچ کوشش فروگذار نمیکردند و فرزندان خود را نیز به راه میکشیدند. این جماعت برای پیشبرد کار ها کتاب هایی هم در باره شهادت حسین و واقعه کربلا نوشتند و در لعن و نفرین یزید بسیار سخنرانی کردند و مجالس عزاداری و بر سر و سینه زدن خود راه می اندختند. در این مجالس به شرکت کنندگان میگفتند که کلید بهشت در دست انهاست و به شیفتگان و عزاداران حسین راه بهشت را نشان میدادند. بدین ترتیب جلسات عزاداری خود را "روضه خوانی" که هدف آن بردن شرکت کنندگان به بهشت بود نامیدند. آنگاه از نام ها و سمت هایی مانند؛ ذاکر، مداح، ناهی، و سپس به "روضتة الشهدا" یا "روضةالشهدا خوان" استفاده کردند.
از آنجا که گفتن نام "آقای روضةالشهدا خوان" اندکی نا مآنوس بود نام را به "آقا روضه خوان" خلاصه کردند که همین نام در طول زمان به "آقا خود خوانده" یا مختصر "آخوند" تبدیل شد.  

Jul 31, 2018

مذهب و ملیت - قسمت دوم

مذهب و ملیت - قسمت دوم 
ناسیونالیزم و مذهب از حمله اعراب تا صفویه – قسمت دوم

در بخش پیشین در باره همسویی و همزیستی مسالمت آمیز ملی گرایی (ناسیونالیزم) ما ایرانی ها با مذهب در دوران باستان و پیش از حمله اعراب به ایران حرف بمیان آمد. مایلم اندکی هم در باره اوضاع و شرایط ایران در زمان ساسانیان و شرایط مردم نه به لحاظ تاریخی بلکه در قالب تقسیم بندی طبقات اجتماعی سخنی گفته شود تا در باره مباحث ناسیونالیزم و مذهب بعد از حمله اعراب سخن بگویم. در این رابطه  فقط به چند نقل قول در اینجا اکتفا میکنم :
   جامعه ایران در دوره ساسانی یك جامعه طبقاتی بود که در آن شاهزادگان، روحانیون، لشگری ها و دبیران، پیشه وران و بالاخره دهقانان جای داشتند و عبور از طبقه­ای به طبقات بالاتر تقریبا امری محال بود.
  اوضاع اجتماعی آن روز ایران یك اجتماع طبقاتی عجیب بود. با همه عوارض و آثاری كه در این گونه اجتماعات هست. طبقات بسته بود. هیچ كس حق نداشت از طبقه­ای وارد طبقه دیگر شود. كیش و قانون آن روز هرگز اجازه نمی­داد كه یك بچه كفش دوز یا كارگر بتواند با سواد شود. تعلیم و تربیت تنها در انحصار اعیان زادگان و موبدزادگان بود.
عبدالحسین زرین كوب می­نویسد: «در جامعه ساسانی هر فرد و خانواده دارای جایگاه و مقامی خاص بود و هیچ كس نمی­توانست خواهان درجه ­ای برتر از آن كه بنا بر نسبت طبقاتی به او تعلق داشت، باشد. پیشه ­وران در شهرها و كشاورزان در روستاها، پست­ ترین طبقات به شمار می­آمدند، دبیران و ارتشیان در طبقات بعدی بودند و طبقه آذربانان و روحانیون زرتشتی بعد از آنها بودند. خاندان ساسانی برترین طبقات بودند.
علیرغم آنچه به غلط تبلیغ شده،  نفوذ زرتشتیان دردستگاه حکومتی عامل اصلی سقوط ساسانیان و پذیرش اسلام در میان ایرانیان نبوده و همانگونه که شما دوستان فرهیخته اطلاع دارید بعد ازحمله اعراب و نبرد قادسیه ایرانیها حتی تا سالهای بعد از دویست هجری هم در برابر هجوم اعراب و ظلم وستمی که روا میشد مقاومت میکردند. آنچه مورد نظر بنده است اینکه، مردم ایران از زمان پذیرش دین زرتشت 1700 سال قبل از میلاد تا سقوط دولت ساسانی بمدت 2200 سال با مذهب بخوبی کنار آمدند و دین زرتشت مورد حمایت تمام سلسله های پادشاهی آنزمان هم بوده است.
این بدان معناست که ایرانی ها یک سابقه 2200 ساله همزیستی مسالمت آمیز با مذهب را در کارنامه اجتماعی و سیاسی خود داشتند.  این نحوه سازگاری ميان هويت ملى ايرانى ودين به شيوهای گوناگون در تواریخ نگاشته شده که  باعث شده ايران بخشى از تاريخ بشرى به ويژه با نگرش اسلا‌مى ‌به تاريخ اديان قلمداد شود و تلا‌ش شد كه نگرش ايرانيان به تاريخ با نگرش دينى به تاريخ تطابق يابد. در اين راستا بود كه براى نمونه كيومرث اولين انسان و پادشاه روى زمين در اساطير ايران درخداي نامه‌ ها و آيين نامه ‌هاى ما قبل اسلا‌م همان حضرت آدم ابوالبشر است که در قرآن و ساير كتاب‌هاى آسمانى از آن سخن بمیان رفته و بخصوص طبری در جلد اول تاریخ سلاطین و پادشاهان از آن به روشنی و به اندازه کافی نوشته است که جمشيد پادشاه اساطيرى ايران همان حضرت نوح نامیده شده است.  جمشيد که برابر با نوح پيامبر است به دستور خداوند در برابر يك بلا‌ى طبيعى هولناك که بروایت دينى باران های شدید و سيل آسا بود (که البته از ذوب شدن یخ ها در آخرین دوران یخبندان در منطقه بوده است)  و در نگرش ايرانى زلزله،  نمونه هایی از تمامى‌ حيوانات روى زمين را در درون كاخى در زير زمين جاى داد و همانند آنچه در کشتی نوح روایت شده تداوم حيات بشرى و حيوانى را فراهم ساخت. در همين آثار تاريخى ايرانيان پس از اسلا‌م بود كه نسبت رستم قهرمان اساطيرى مردم ايران به حضزت نوح رسيد و سام پدر بزرگ رستم همان سام ابن نوح مندرج در قرآن و نگرش‌هاى اسلا‌مى‌عنوان‌ شد. بدين گونه بسيارى از ايرانيان مسلمان نظير حكيم ابولقاسم فردوسىٍ، ضمن اعتقاد به دين اسلا‌م در آغاز شاهنامه بعد از ستایش خرد و آفرینش علم،  اندر ستایش آفرینش و پیامبر شعر میگوید ولی تمامى‌تلا‌ش خود را به بازسازى وحفظ ميراث باستانى و زنده ساختن هويت تاريخى و ملى ايران اختصاص داده است.
بسيارى از شعراى ديگر ايران چه قبل و چه پس از فردوسى نيز در حدی به ذكر و ياد آورى تاريخ ايران به ويژه شخصيت‌هاى اساطيرى و تاريخى آن همت گماشتند. ردپاى اين هويت تاريخى ايران را مى‌توان در اشعار رودكى، نظامى، گنجوى، خاقانى شروانى، ناصرخسرو قباديانى، حافظ، سعدى، مولوى، و صدها شاعر بزرگ و كوچك ديگر همچون عطار، سنايى، خيام و نظايرآن جستجو كرد. اين توجه به هويت ملى ايران در آثار تاريخى و ادبى پس از اسلا‌م همچنان تا به امروز تداوم يافته است. از سوى ديگر ايرانيان با بر پايى مراسم و سنت‌هاى باستانى خود همچون جشن نوروز و جشن‌هاى مهرگان و سده و نظاير آن، در عمل نيز هويت ملى خود را پاسدارى كردند. بدين گونه مشاهده مى‌شد كه ايرانيان در طول قرن‌هاى پس از اسلا‌م، ميان هويت ملى خود ايرانيت و اعتقاد به دینى که بر آنها تحمیل شد سازگارى برقرارساختند و هيچ گاه يكى از اين عناصر را در برابر ديگرى قرار ندادند.  ایرانیان در تمام طول تاریخ چه در دوره باستان و چه در زمان های بعد از حمله اعراب همواره به ملی گرایی و ناسیونالیزم خود بیشتر اعتبار دارده اند تا به مذهب. یعنی ایرانی ها بیشتر ملی گرا و بدنبال هویت ملی هستند تا بخواهند مذهبی باشند. با دوست عربی در این باره صحبت میکردم ایشان به شوخی و جدی میگفتند که ایرانی ها مسلمان نیستند و ادای آنرا در می آورند. مثالی میزد و میگفت ایرانی ها اصلآ کافرند. پرسیدم چگونه است آن، جواب داد آخر مگر میشود کسی مسلمان باشد و به ابوبکر لعنت بفرستد، به عمر سردار بزرگ اسلام لعن و نفرین کند، به عایشه که همسر سوگولی پیامبر بوده فحش و نا سزا و القاب فاحشه و غیرو را به او بدهد.  حتی در مورد اصول دین که در میان سنی ها سه اصل توحید و نبوت و معاد است میگفتت ما ایرانی ها ملحد هستیم چون به عدل خدا اعتقاد داریم . ایشان اعتقتد داشت، گفتن اینکه خدا عادل است کفر است چون مگر میشود 
خدا ظالم باشد. یا امامت که علی را خلیفه اول دانست خلاف امر مسلمین است که ابوبکر را به نام خلیفه اول انتخاب کردند
ايرانيان بر خلا‌ف اعراب و ترك‌ هاى مهاجر ومقیم در منطقه علا‌وه بر اعتقاد به دين داراى سابقه حکومتی و سياسى پيش ازاسلا‌م
 شان سند سروری ایرانیان بر اقوام و ملیت های دیگر است. ایرانی ها  پس از ظهور اسلا‌م با حفظ اعتقاد به ايمان جديد به رستاخيز سياسى و فرهنگى خود دست زدند و با تاسيس دولت‌هاى مهمى نظير صفاريان طاهريان آل بويه و سپس سامانيان 
بعد از تصرف ايران توسط اعراب تا چند قرن ما با نهضت هاي ايراني در مقابل تسلط اعراب مواجهيم و جالب تر اينكه هر فرهنگي كه بر ما مسلط شد مسحور فرهنگ ايران شد. خيلي ها مي گويند كه اسلام باعث شكوفا شدن هنر و فرهنگ و علم در ايران شد!!! در حاليكه اين مغز و استعداد ايراني در كنار فرهنگي كه از قبل از اسلام به او رسيده بود باعث اين شكوفايي بود و اينكه كساني كه تئوري شكوفايي ايران را با اسلام اعلام مي كنند گويا ايران را با كشورهاي عربي كه در آن زمان بيابان نشين بودند و يكي از بي فرهنگ ترين ملتها در آن دوره بودند اشتباه گرفته اند! .وآفرينش ميراث ادبى در قالب شعر و نثر هويت ملى خود را احيا كردند
در میان کشور های مغلوب پس از حمله اعراب،  ایران تنها کشوری است که توانست با حفظ میراث های فرهنگی و ملی خودش 
با دین جدید که اسلام بود کنار بیاید ولی بقیه کشور ها تمامآ هویت ملی خود که شامل زبان و آداب رسوم ملی بود را از دست دادند و هویتشان به عربی تبدیل شد. مصر و سوریه و سودان و اتیوپی و مراکش و الجزیره و تمام کشور های شمال آفریقا از آنجمله هستند. دلیل ماندگاری هویت ملی ایرانیان بشرح زیر است:
سابقه تاریخی 5000 هزار ساله حکومت های پادشاهی و اسقرار یک ناسیونالیزم بسیار ریشه دار ایرانی
ظهور پیامبری بنام زرتشت و آوردن آئین بهی
سابفه تاریخی بیشتر از 2000 سال سکونت و همزیستی مسالمت آمیز با دین بهی
عدم وجود جنگ های قبیله ای در داخل ایران که پشتوانه قوی این شرایط همزیستی متمدنانه و  وجود پشتوانه بسیار قوی تاسیونالیزم ایرانی در زیر لوای پادشاهی های 200 تا 600 ساله بوده است. (ساسانیان 600 سال در ایران حکومت کردند)
ظهور راستین پیام آور نیرو و راستی ها و پدر زبان پارسی فردوسی بزرگ (از حسنین هیکل سردبیر روزنامه معتبر مصری پرسیدند؛ چرا مصر بعد از حمله اعراب زبان گویشی را به عربی تغییر داد؟  حسنسین هیکل جواب داد؛ اگر مصری ها هم مردی مثل فردوسی داشتند زبانشان همان زبان سامی باقی میماند).  
مقاومت دلیرانه ایرانیانی که جان خود را در طبق اخلاص میهن پرستی نهادند بر علیه غلبه اعراب به ایران تا سالها بعد از اشغال جنگیدند.  
سابقه و اعتبار هویت ملی و ناسیونالیزم ايران و ميراث فرهنگى  آن باعث شد تا بسيارى از اقوام مهاجر ترك مسلمان شده در تمدن و فرهنگ ايرانى جذب شده و به نوعى ايرانيزه شوند. دولت هايى چون غزنويان سلجوقيان و خوارزمشاهيان اگر چه سر به حکومت خلفای بغداد میسائیدند و تحت كنترل خلفا و خراج گذار آنها بودند بعد ها به لحاظ فرهنگى و تاريخى بخشى از تمدن و فرهنگ ايران محسوب شدند . حمله مغول به ایران گر چه ویرانگر بود و تمام بنا های ملی و تاریخی را منهدم نمود ولی نهایتآ در فرهنگ غنی و پر بار ایرانی حل شدند و بعضآ خوی و خصلت ایرانی گرفتند که بعد ها خدماتی هم به ایران نمودند از آنجمله، حمله هلاکو خان مغول به خلیفه گری بغداد که باعث انهدام و سقوط حکومت خلفا در ایران و دنیای عرب  شد و زمینه را برای حکومت صفویان فراهم نمود.
اما، اعراب نه در دوران قبیله ای عشیره ای توانستند صاحب مال و منال و حکومت بشوند و نه بعد از به قدرت رسیدن دین اسلام و زیر  لوای شمشیر اسلام. کشتاری که از قبایل عرب که یهودی ها هم بخش عمده ای از آنها بودند در صدر اسلام صورت گرفت تمام ریشه های همزیستی مسالمت آمیز مذهبی را از ته خشکانید و ناسیونالیزمی را هم که در تاریخ خود تجربه نکرده بودند بوجود نیاورد. کشور های عربی هیچگاه نتوانستند در زیر لوای بیرق دین و یا مذهب با هم متحد شوند که بر عکس همواره از صدر اسلام در جنگ و گریز میان فرقه ها و ایل و آل ها بودند و ناسیونالیزم عربی هرگز نتوانست بر حاکمیت دینی غلبه کند. نمونه ها را در تاریخ معصر در کشور های عراق و مصر و لیبی و سوریه و سودان و غیرو.. با کودتا های نظامی بر علیه سلاطین و پادشاهان و بعد از آن هم در میان خودی هاشان تجربه کردند. دین و مذهب هر گز نمیتوانند با ناسیونالیزم ملی کنار بیایند ولی بنا برابر آنچه در بالا ذکر شد، آنجا که ناسیونالیزم ملی در حاکمیت است ادیان و مذاهب در امان هستند ولی هر گاه دین و مذهب در حاکمیت قرار میگیرند ملی گرایی غدغن محض و کفر ابلیس و خلاف اسلام میشود.
 تا اینجای تاریخ ایران هنوز هم نشانه هایی از همزیستی مسالمت آمیز مذهب با ناسیونالیزم ایرانی وجود داشت تا اینکه شاه اسماعیل صفوی آمد و  با راه اندازی جریان شیعه گری آتش خاموش زیر خاکستر دشمنی شیعه و سنی را شعله ور کرد . از این نقطه تاریخی به بعد ایران دیگر روی همزیستی مسالمت آمیز مذهب و ناسیونالیزم را ندید و هویت ایرانی ما زیر محاق و هاله ای از غبار دشمنی های مذهبی فرو رفت. دوران سیاه تاریخی در ایران در زمان صفویه گر چه زیر لوای همان ناسیونالیزم ایرانی شاه عباس صفوی توانست ایران را به لحاظ ملی یک پارچه کند ولی  آتش جنگ؛ شیعه و سنی میان دو کشور مسلمان ایران و عثمانی خانمان خیلی از ایرانی ها و ترک ها را به آتش کشانید. این جنگ ها در داخل کشور های مسلمان درون مرز و در میان طرفداران شاخه ها و شعبات دین اسلام از آنجمله؛  سنی، شیعه، حنفی، حنبلی، اشعری، شافعی، شیعه 4 امامی و هفت امامی و 12 امامی و بعد ها هم وهابی و بهایی  ادامه یافت که هنوز هم ادامه دارد.  این شعبات و اختلافات دینی را هم در صدر اسلام در رابطه با خلفا اموی و شعبات و فرقه هایی مانند خوارج و اختلاف خونین بین علی ومعاویه و حتی عایشه و علی هم در تاریخ شاهدش بوده ایم.
میتوان گفت تا انجا که دین و مذهب اشغال گر بودند مبارزه با آن ساده تر بود تا زمانی که دین بومی شدند. ضربه های مهلک بر پیکر ناسیونالیزم ایرانی بعد از حمله اعراب و مغول زده شد که فرقه و قبیله گرایی و طوایف بوجود آمده از هجوم مغول ها و حکومت ترکان غز و سلجوق بجای ناسیونالیزم ملی کشتار های عمومی را بدنبال داشت. دخالت و نفوذ دین در ارگان حکومتی و دین فروشی توسط دینداران امکانات دخالت دولت های استثمار گر در حاکمیت ها بوجود آورد.
بعد از سرنگونی خلفا بدست هلاکوخان مغول کشور های منطقه منهای ایران زیر بیرق اسلام پناه سلاطین عثمانی رفتند و گرد حاکمیت مذهب سالیانی زندگی نکبت باری داشتند. ناسیونالیزم عرب و ترک هیچگاه نمیتوانست چتر حمایتی برای همریستی آنها را با هم فراهم کند بخصوص اینکه مذهب غالب با ناسیونالیزم دشمنی داشت و نمیگذاشت کسی از ناسیونالیزم حرفی بمیان بیاورد. این اتحاد موقتی به مرکزیت امپراطوری عثمانی در خاورميانه در سال‌هاى پس از سقوط و فرو پاشى امپراتورى عثمانى یک جا از هم پاشید و کشور های منشعب از امپراطوری عثمانی هر یک ساز خود زدند و در دیاری در زیر سایه دولت فخیمه انگلیس به نان و آبی رسیدند. از آنجا که در دوران سلاطین عثمانی حاکمیت دینی ریشه های خورده ناسیونالزمی را هم که در میان اعراب وجود داشت خشکانید کشور های عربی جدا شده از آن امپراطوری (عراق، سوریه، اردن، عربستان، لبنان ) هر یک حکومت مستقل وابسته به انگلیس را تشکیل دادند زیرا ناسیونالیزم عربی دیگر برایشان مطرح نبود و هر گز هم در گذشته مانند ایرانیان تجربه اش نکرده بودند.

Jul 30, 2018

مذهب و ملیت - قسمت اول

مذهب و ملیت
مليت یا هویت ملی و مذهب دو مقوله کاملا جدا از همدیگر هستند همانگونه که تمدن و فرهنگ  راهشان را از هم جدا کردند. مذهب يک خصوصيت تحميلی است که توسط شخصی بنا بر شرایطی درمکانی بنیان گزاری میشود و سپس یا توسط زور شمشیر و لشکر کشی (اسلام) توسعه میابد و یا از طریق منطق انسانی و جملات احساسی و نصایح پدرانه مردم پذیرای آن میشوند (زرتشت و بودا).  ولی مليت یا هویت ملی يک خصوصيت اکتسابی است که یک ملت بر مبنای آداب و رسوم و سنت های ملی و زبان مشترک یک قوم و نه یکنفر در مکانی شکل میگیرد. بطور کلی بر این عقیده  استوار و پای بندم که یک قوم و یک ملت بدون مذهب می تواند زندگی کند ولی بدون هويت هرگز یک ملت منسجم وجود نخواهد داشت. مذهب میتواند به انواع و اشکال افراط و تفریط های مبتنی بر قرائت های گوناگون و بر داشت های شخصی دچار انشعاب  و تفرقه شود و موجبات چند دستگی طرفداران خود را در میان همان ملت فراهم کند مانند ادیان ابراهیمی و فرقه ها و شعبات گوناگون در آنها و حاصل آن جنگ های داخلی بین مردمان همان کشور خواهد شد. هویت ملی اما میتواند در تداوم تاریخی یک قوم و یا ملت نقشی اساسی داشته باشد و سالیان سال ملت را دور حلقه کلیدی شعائر ملی خود نگهدارد. تاریخ ثابت کرده است که مردمان با هویت ملی توانسته اند بخوبی و درآرامش کامل پذیرای سایر اقوام و ملیت های مهاجر باشند که در صلح و صفا در کنار هم زندگی کرده اند. نمونه ها مهاجرین اروپائی در زمان انوشیروان و تآسیس دانشگاه  جندی شاپور برای دانشمندان فراری از اروپا، پذیرا شدن آرامنه توسط شاه عباس صفوی.  ولی مذاهب علاوه بر عدم تعامل با قبایل ساکن در کشور خود هر گاه به کشور های دیگر هجوم آورده اند با زور اعتقادات خود را بر قوم مغلوب تحمیل نموده و هر کجا با مقاومت روبرو شده اند دست به کشتار های خونین و قتل عام زده اند. نمونه ها؛ کشتار های یهودیان در صدر اسلام  و در عربستان آن زمان و حمله اعراب بر سه امپراطوری آن زمان و البته جنگ های صلیبی. 
مذهب با ناسیونالیزم ایرانی قبل از اسلام.  قسمت اول
در مقدمه این مبحث بطور خلاصه تفاوت و تقابل هایی ما بین  مذهب و ناسیونالیزم را در زندگی انسانها بطور عموم به عرض دوستان میرسانم . سپس میپردازم به دوران های تاریخی و چگونگی همگامی ناسیونالیزم بخصوص ایرانی با مذهب در زمانی که ناسیونالیزم و هویت ملی ما ایرانی ها در اوج بود و در ادامه  میرسیم به مرحله ای که چگونه حکومت های دینی و مذاهب با هویت های ملی دشمنی ورزیدند. در تمام طول تاریخ واقعآ پر افتخار ما ایرانی ها در دوران باستان و از بدو پیدایش حکومت ها چه آنها که سینه به سینه در قصه های ما نقل شده اند و فردوسی بزرگ آنها را بشکل حماسی به نظم در آورده، و چه حاکمیت های که در تاریخ ثبت شده اند، ناسیونالیزم ایرانی بطور چشم گیری حافظ هویت ملی و سربلندی ما ایرانی ها بوده و همواره با مذهب هم آغوشی کرده و هیچگاه بر علیه هیچ دین و مذهبی قد علم نکرده است . در افسانه های ایرانی و در شاهنامه که سند هویت ملی ما ایرانی هاست و دوام و بقاء زبان و فرهنگ ما را تظمین نموده میخوانیم و میدانیم که چگونه تمامی قدرت یک ملت در مشت درشت کاوه آهنگر متمرکز میشود و ایران را از دست ستم ضحاک نجات میدهد . یا اینکه نیروی ملت آنچنان در گرز رستم انباشت میشود که هر گاه نیاز به بروز آن است تمامآ در نجات کیکاووس از دام دیوان بکار گرفته میشود و یا اینکه بیژن را از چاه قیر گون زندان افراسیاب بیرون می آورد و در جنگ های رستم با دیوان و ددان در هفت خوان و شکست تمامی آنها پادشاهی را که مظهر نماد و قدرت ملی بوده است را در مسند قدرت مینشاند.
 یک پرانتز کوچک – یکی از تفاوت های فردوسی با مولانا در آنست که هر گاه پادشاهی به مشکلی بر میخورده است،  فردوسی فورآ به سراغ رستم میرود ولی مولانا به مسجد میدود تا آخوندی را برای خواندن دعا و کشف الاسرار به خانه پادشاه بیاورد. نمونه داستان پادشاه با کنیزک
علاوه بر آنچه که از ناسیونالیزم ایرانی در ایران باستان در متون فارسی و كتاب‌ها تاريخ ايران از دوران پيشداديان، كيانيان، ماد ها و هخامنشیان و  اشكانيان و ساسانيان به شرح و تفصيل در آمده است هويت تاريخى ايران پيش از اسلا‌م در بسيارى از كتاب‌هاى تاريخى نويسندگان عرب و ايرانى پس از اسلا‌م نظير تاريخ طبرى، تاريخ يعقوبى، تاريخ مسعودى، تاريخ  یزدگردی، فارسنامه ابن بلخى، اخبارالطوال دينورى و ده‌ها مورخ ايرانى و غير ايرانى بازتاب يافته است.
در طول تاریخ باستان به شهادت تاریخ و تاریخ نویسانِ ایرانی و غیر ایرانی آنچنان که شرحش رفت، ایرانیان تنها ملتی بوده اند که همواره یکتا پرست بوده اند و هیچ نشانی در تاریخ از بت پرستی ایرانیان نمیتوان یافت.  تنها انگی که اعراب سوسمار خور و وحشی بعد از حمله به ایرانیها توانستند بزنند آتش پرستی ما را دلیل کفر و الحاد دانسته که در این باره دوستان خواننده اطلاعات کافی دارند وشرح آن در این مقال هم نمیگنجد.   
زرتشت هیچگاه خود را پیامبر فرستاده از جانب خدا ندانست  و آنچنان که خود در گاتها میگوید او خود بسوی حقیقت و پاکی رفته و او بوده است که با اهتمام از سه اندیشه شگرف؛  پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک به خدا رسیده است. زرتشت به عنوان پرچمدار دین بهی و نه مذهب آنچنان در آغوش ناسیونالیزم ایرانی و بعد ها در جهان آن زمان جای گرفت که حیرت آوراست و کسی را در تاریخ سراغ نتوان گرفت که ادعا کند زرتشت بغیر از راه نیکی به اهورا مزدا خدای پاکی ها و نیکی ها رسیده باشد. توصیه میکنم به ویدئو کلیپ های بیل دانهیو کشیش از دین برگشته در باره زرتشت در یوتیوب مراجعه کنید.   
توضیح کوچک اینکه دین با مذهب کاملآ متفاوت است و همانطور که خود شاهدیم ادیان به مذاهب گوناگون تکه تکه شده اند که این خود جنگ و ستیز بیشتری میان مذاهب را بوجود آورده و این خود افزون بر جنگ میان ادیان ابراهیمی میباشد.
دین زرتشت آنچنان محبوب و مجذوب ناسیونالیزم گردید که پادشاهان دوران زرتشت و بعد از آن همگی آنرا به عنوان دومین نماد (پادشاه و دین بهی) از هویت ملی ایرانیان و در نزدیکی تنگا تنگ با قدرت پادشاهان قرارش دادند. نحوه این سازگاری بین دین زرتشت یا آئین بهی با قدرت مردمی که در حاکمیت ملی یا همان ناسیونالیزم ایرانی متمرکز شده بود  به شیوه بسیار طریف در تمام کتب حتی غیر فارسی جلوه نمایی میکند. این همزیستی و سازگاری دین ایرانیان باستان با ناسیونالیزم ایرانی که هویت ملی ما را بوجود آوردند تا حمله اعراب به ایران در رفاقت و صداقتی تنگاتنگ بوده است . این همزیستی آنچنان که در بخش بعدی از آن خواهیم گفت باعث شد تا هر گاه  که  ناسیونالیزم ایرانی در صدر بوده است احترام به ادیان و مذاهب هم بوده است که این خود بر عکس آنست که در حکومت های دینی دیده شده است. در حکومت های دینی آنچنان که خمینی هم گفت "ملی گرائی خلاف اسلام است "  ادامه دارد.

در حاشیه مذاکرات ترامپ با پوتین و.. اوضاع پس و پیش آن

در حاشیه مذاکرات ترامپ با پوتین و.. اوضاع پس و پیش آن

1- درتاریخ 400 ساله گذشته دولت های روسیه و شوروی هیچگاه دوست هیچ ملتی و دولتی نبوده اند، حتی با کشورهای اروپای شرقی در زمان جنگ سرد که به فلاکت آنها کشیده شد.
2-رفتار دولت های تزاری و بعد هم شوروی سوسیالیستی با کشور ما ایران همواره و بی نهایت خصمانه بوده است
دوران جنگ سرد
3- در زمان جنگ سرد، هنگامی که شوروی کشتی های حامل سلاح های اتمی را راهی کوبا کرد جان کندی اشتباهاتی کرد و امتیازاتی به خروشچوف داد که باید در تاریخ آن سالها خواند و حتی فیلم خلیج خوک ها را دید
4- تنها روزولت و ریگان بودند که توانستند با شوروی از نقطه قدرت عمل کردند و باعث خروج نیروهای شوروی از شمال ایران بعد از جنگ جهانی دوم شد و ریگان که دیوار برلین را پائین آورد و فرو پاشی شوروی را باعث شد.
دوران کلینتون
5- 5- روابط دوستانه‌ای که بیل کلینتون رئیس جمهوری وقت آمریکا و بوریس یلتسین نخستین رئیس جمهوری روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، با یکدیگر در دهه ۹۰ میلادی برقرار کرده بودند از تنش ها و اختلافات بین آمریکا و روسیه کاست.
6- هنگامی که ولادیمیر پوتین برای نخستین بار در ماه مارس ۲۰۰۰ به عنوان ریاست جمهوری روسیه انتخاب شد، روابط مسکو و واشنگتن به دنبال بمباران سال ۱۹۹۹ یوگوسلاوی (سابق) توسط نیروهای ناتو به رهبری آمریکا به شدت تیره شد.
7- پوتین بلافاصله پس از ورود به کاخ کرملین به دنبال ایجاد روابط گرم با بیل کلینتون و دیگر رهبران غربی رفت. در ژوئن ۲۰۰۰ که کلینتون در سفری رسمی به مسکو رفت، پوتین حتی پیشنهاد پیوستن روسیه به ناتو را هم مطرح کرد؛ پیشنهادی که در نهایت ناکام ماند.
8- ولادیمیر پوتین در ژوئیه سال ۲۰۰۰ و در یک سفر غیر منتظره به کره شمالی، در راه بازگشت به روسیه پس از حضور در نشست سران گروه ۸ در ژاپن، تلاش کرد پیونگ یانگ را مجاب کند تا برنامه توسعه موشکی خود را متوقف کند.
دوران جرج بوش پسر
9- اندکی پس از آغاز به کار دولت جرج دبلیو بوش در آمریکا، پوتین در ژوئن ۲۰۰۱ با رئیس جمهوری جدید ایالات متحده در اسلوونی دیدار کرد؛ دیداری که به پوتین برای ایجاد روابطی دوستانه با بوش کمک کرد و جرج بوش پس از آن گفت با نگاه به چشمان پوتین و شناخت روحیاتش، به او حس اعتماد پیدا کرده است.
10- ولادیمیر پوتین نخستین رهبر خارجی بود که پس از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در آمریکا، با جرج بوش تماس گرفت و از اعزام نیروی نظامی به کشورهای شوروی سابق در آسیای میانه، برای حمله به افغانستان استقبال کرد. وی برای نشان دادن حسن نیت خود، تاسیسات نظامی به جا مانده از دوران شوروی در کوبا و ویتنام را نیز تعطیل کرد.
11- هر چند برنامه دفاع موشکی آمریکا در لهستان بر این روابط گرم سایه افکند، اما روسیه و ناتو در سال ۲۰۰۲ میلادی پیمانی را امضا کردند تا بر مبنای آن یک شورای مشترک جهت رویارویی با تهدیدهای مشترک در جهان، مانند تروریسم و تکثیر سلاح‌های هسته‌ای، تشکیل دهند.
12- حمله ارتش ایالات متحده به عراق صدام حسین در سال ۲۰۰۳ میلادی، که با انتقاد روسیه روبرو شد، نقطه عطفی در روابط واشنگتن و مسکو ایجاد کرد و سر آغازی بود بر سرد شدن روابط بین دو کشور.
13- برگزاری تظاهرات سال ۲۰۰۴ موسوم به «انقلاب نارنجی» در اوکراین در اعتراض به تخلف در انتخابات ریاست جمهوری آن کشور از دید مسکو، تلاشی بود از جانب واشنگتن برای توسعه نفوذ خود در کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق و ضربه زدن به منافع روسیه
14- دامنه تنش‌ها در منطقه به تدریج وسیع‌تر شد و در سال ۲۰۰۸ درگیری نظامی مختصری هم بین روسیه و گرجستان در گرفت، که باعث تعلیق روابط مسکو و واشنگتن شد.
دوره اوباما
15- با روی کار آمدن دولت باراک اوباما در آمریکا، در ژوئیه ۲۰۰۹ اوباما با سفر به مسکو در فاصله کوتاهی پس از ورود به کاخ سفید تلاش کرد آغازی دوباره را در روابط دو کشور رقم بزند. حتی در آن زمان که پوتین در مقام نخست وزیر در دولت دمیتری مدودف خدمت می‌کرد، اما تلاش‌های پرزیدنت اوباما بر ایجاد رابطه‌ای گرم با پوتین متمرکز شده بود.
16- در سال ۲۰۱۲ که مدودف از ریاست کرملین کنار رفت تا هم پیمان او، ولادیمیر پوتین، بار دیگر بر مسند ریاست جمهوری تکیه بزند، پوتین واشنگتن را متهم به دامن زدن به تظاهرات خیابانی در مسکو در اعتراض به انتخاب مجدد او به عنوان ریاست جمهوری روسیه کرد.
17- همزمان با سرکوب منتقدان، تشدید محدودیت‌های اعمال شده بر فعالیت‌های نهادها و سازمان‌های غیردولتی غربی در روسیه، و همچنین توقف اعطای سرپرستی کودکان یتیم روسی به شهروندان آمریکایی، سیر نزولی روابط آمریکا و روسیه هم ادامه یافت.
18- در سال ۲۰۱۳ وقتی روسیه به ادوارد اسنودن پیمانکار پیشین آژانس امنیت ملی آمریکا، متهم به افشای اطلاعات محرمانه دولتی، به رغم درخواست واشنگتن برای استراداد او پناهندگی اعطا کرد، در نتیجه سطح روابط دو کشور باز هم پائین‌تر رفت.
19- پس از ماه‌ها تظاهرات مردمی در اوکراین و زمانی که رئیس جمهوری نزدیک به روسیه در آن کشور در فوریه ۲۰۱۴ مجبور به کناره‌ گیری از مقام خود شد، پوتین آمریکا را به مهندسی اعتراضات برای ساقط کردن دولت اوکراین متهم کرد.
20- 20- روسیه بلافاصله اقدام به الحاق شبه جزیره کریمه به خاک خود و حمایت از جدایی طلبان شرق اوکراین کرد؛ اقدامی که انتقادهای تند کشورهای غربی، از جمله ایالات متحده، و به دنبال آن تحریم‌های اقتصادی مسکو را در پی داشت.
21- 21- در سال 2010 با موافقت اوباما و نقش مؤثر هیلاری کلینتون در مقام وزیر امور خارجه اجازه فروش 20 در صد از ذخایر اورانیوم آمریکا به سازمان انرژی اتمی روسیه داده شد. نیویورک تایم در آوریل 2015 گزارش داد که مبلغ 500 هزار دلار به حساب بنیاد کلینتون ها "از فروش اورانیوم" به عنوان هدیه واریز شده.
22- اوباما تآسیسات سپر موشکی آمریکا در لهستان را در سال 2015 جمع و آنرا تعطیل کرد
23- اوباما با هوگو چاوز (شاوز) سوسیالیست در کنفرانس کشور های امریکای جنوبی رقصید و با رائول کاسترو کمونیست در مسابقه ورزشی آبجو خورد. هیچ دموکراتی بر این همه که از اوباما سر زد اعتراض نکرد
ترامپ و روسیه
24- دونالد ترامپ نامزد حزب جمهوریخواه آمریکا، که در مبارزات انتخاباتی خود وعده بهبود روابط با روسیه را داده بود، در انتخابات ریاست جمهوری ۱۸ آبان ۱۳۹۵ به پیروزی رسید و ورود او به کاخ سفید موجب خوشنودی کاخ کرملین شد
25- اما اتهامات به دخالت و کمک روسیه به ترامپ،  تحقیقات کنگره و پلیس فدرال آمریکا را در پی داشت که در مورد ارتباط مسئولان ستاد انتخاباتی ترامپ با روسیه، امید پوتین برای ملاقات فوری با ترامپ را کمرنگ کرد؛ تا اینکه با گذشت نزدیک به شش ماه، نشست سران گروه۲۰ در آلمان نخستین فرصت ممکن برای انجام دیدار پوتین با ترامپ را فراهم کرد
26- پوتین اتهام دخالت روسیه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را رد کرده و دموکرات‌ها را متهم می کند که برای سرپوش گذاشتن بر ناکامی شان در انتخابات و اشتباهاتی که مرکتب شده اند و منجر به پیروزی ترامپ شد، این موضوع را مطرح کرده‌اند.
27- پوتین ضمن ستایش از پرزیدنت ترامپ، برای همکاری با ایالات متحده به منظور پایان دادن به جنگ داخلی سوریه، مبارزه با تروریسم و افراط گرایی، و همچنین رسیدگی به دیگر مسائل عمده جهانی، اعلام آمادگی کرده است
 28- این همان لحظه ای بود که دموکرات های آمریکا منتظر بودند تا ضربات کوبنده را بر ترامپ وارد کنند.
29- عمل کرد ترامپ در این یک سال و نیم با تمام کار شکنی های دموکرات ها و تبلیغات  شبکه های 5 تلویزیون سراسری و بیشتر از 8 روزنامه معتبر به شرح زیر است:
30- خروج از پیمان پاریس در اعتراض به هزینه های هنگفتی که بر گردن آمریکا نهاده شده بود. پیمان پاریس کمک کشور های صنعتی در رآس آن آمریکا بود به کشور های جهان سودم برای از بین بردن گاز های معروف به گلخانه ای و جلوگیری از آلودگی هوا. از 190 کشور امضاء کننده قرارداد و تعهد کشور های پیشرفته حدود 80 در صد هزینه را اوباما قبول کرده بود که ترامپ از آن خارج شد
31- ترامپ از 27 کشورعضو پیمان ناتو خواست تا سهم خود را برای تآمین هزینه های ناتو به میزان 2 در صد از تولید ناخالص ملی شان برابر معاهده ناتو بپردازتد. آمریکا بین 70 تا 91 در صد هزینه های ناتو را که هدف آن برای حفاظت از اروپا تشکیل شد میپرداخته. ترامپ به دوستان اروپایی اش گفت ما با شما هستیم ولی شما سهم تان را نمیپردازید، در همین رابطه به آلمان ایراد گرفت که چرا 70 در صد انرژی سوخت آلمان را با احداث خط لوله از روسیه وارد میکنید که رقمی در حدود 70 بیلیون دلار در آمد برای روسیه است.  در ضمن روسیه متحد آخوند ها و جمهوری اسلامی است و طرفدار برجام است.
32- ترامپ در مذاکراتش با اروپاییان موفق شده مبلغ 44 میلیارد دلار از کشور های عضو ناتو برای هزینه های ناتو تآمین کند.
33- ترامپ تعداد 60 دیپلمات روسی را در همراهی با دولت انگلیس از آمریکا اخراج کرد. این بدلیل مسموم کردن و کشتن یک زوج روسی که گفته شده توسط ماموران امنیتی روسیه انجام گرفته.
34- ترامپ در ماه گذشته با کیم جونگ اون برای اولین بار با رهبر کره شمالی ملاقات کرد. این ملاقات ها همچنان ادامه دارد و باعث شده که کره شمالی عجالتا از موشک پرانی و تهدید های اتمی دست بردارد
35- سازمان اف بی آی اعلام نموده تا کنون هیچ مدرکی در باره دخالت روسیه در انتخابات سال 2016 آمریکا که منتج به پیروزی ترامپ شده باشد به دست نیامده. البته سایت های جمهوری خواهان، دموکرات ها و سازمان امنیت ملی آمریکا توسط روس ها حک شده و اطلاعاتی را که همگی درست بوده و در رابطه با مبارزات انتخاباتی اتفاق افتاده را در مطبوعات منتشر کردند.  تمام اینها هم در نوامبر سال 2016 و در زمان اوباما تفاق افتاده. حال چرا اوباما را برای حقیقت یابی به پای میز محاکمه نمی کشانند سؤالی است که دموکرات ها با گردن کلفتی رسانه های در اختیارشان جواب نمیدهند.
36- اینک هم جنگ سر نوشت ساز بین دموکرات های آمریکا بر سر ملاقات ترامپ با پوتین و اتهامات یکی بعد از دیگری شروع شده است.
37- ترامپ شاید بتواند با مذاکراتش با مسکو و کره شمالی مسابقات تسلیحاتی را متوقف کند و به روند صلح در منطقه و جهان کمک کند. چرا جریانی با تمام قوا بر علیه ترامپ بر خاسته و خودش را وطن پرست مینامد و ترامپ را خائن؟ ترامپ که به چینی ها گفت اگر برای ورود  کالاهای آمریکایی به چین 25% تعرفه گمرکی میگیرید، ما هم بر کالاهای چینی همان 25% را گمرکی وضع میکنید. این خود درآمدی با رقمی بیلیاردی برای آمریکا خواهد بود
38- ترامپ به کانادا گفت، شما که کشاورزان ویسکانسین و ایالات شمالی آمریکا را با ورود محصولات لبنی خود بدون گمرکی ورشکست کرده اید، ما هم بر ورود این کالا ها گمرکی وضع میکنیم.
39- ترامپ به آلمان میگوید شما که 25 در صد تعرفه گمرکی بر موتور سیکلت هارلی دیویدسون آمریکا مالیات گمرکی وضع کرده اید تا قیمت این موتور ها را گران تر از نوع آلمانی کنید، ما هم بر کالا های موتوری و اتومبیل های آلمانی 25 در صد مالیات وضع میکنیم. .
40- این ها همه را دموکرات ها خیانت به آمریکا میدانند ولی فروش 20 در صد اورانیوم به سازمان انرژی اتمی روسیه که کالایی امنیتی است را میهن پرستی اوباما میدانند
41- ترامپ برای آزادی 4 زندانی آمریکایی از جهنم کره شمالی یک پنی یا دینار پول نداد و اسم آنرا  دموکرات ها خیانت میگازرند، ولی اوباما برای آزادی 4 زندانی آمریکایی از آنجمله جیسون رضائیان مبلغ  1.6 میلیارد دلار باج به جمهوری اسلامی داد و این اسمش به تعبیر دموکرات ها میهن پرستی است.
42- ترامپ معتقد است باید هر کسی و هر کشوری مذاکره کرد شاید بشود راهی برای محدود کردن سلاح های اتمی پیدا کرد و راهی هم برای صلح در منطقه خاور میانه پیدا نمود. دموکرات ها اما، چون در تمام صحنه های سیاسی شدیدا دچار شکست و سر گیجه شده اند میخواهند از طریق تبلیغات دروغ در شبکه های تصویری و نوشتاری تحت حمایت پول ها جرج سوروس آب را گل آلود کنند.
43- تا زمانی که ترامپ از مبارزات مردم ایران برای سرنگونی حاکمیت خونخوار و جنایتکار جمهوری اسلامی حمایت میکند من از تمام سیاست های داخلی و خارجی با افتخار حمایت میکنم و مینویسم.
 
و این قصه ادامه دارد............


خرد از دید ادیان

خرد از دید ادیان
برگرفته از منابع و مقاله ها گوناگون  
اهميت خرد و خرد ورزی تا بدانجاست که اديان و مکاتب فلسفی پندارگرايانه تلاش کرده اند آنرا با مذهب پيوند دهند. درکتاب ها دينی هندو ها آمده است که پس از مرگ روح انسان در جسم های مختلف حلول میکند واين پديده ی تناسخ بارها و بارها تکرار می شود تا زمانی که فرد بتواند از دور تسلسل تناسخ رها شود و به حالت آزادی (موکشا) برسد. حصول به موکشا تنها و تنها زمانی ميسراست که انسان جهالت را با خرد جای گزين سازد.
  تورات خرد انسانی را ناشی و تحت سلطه ی عقل الهی می داند وبا اين ديد است که خرد را اصلی میداند ابدی که نظم جهان و زندگی بشررا حفظ وبراه راست هدايت می کند. در سلسلهِ انجيل ها کتابی وجود دارد بنام "کتاب خرد" که می گويند از سليمان بجای مانده است. اين کتاب که اسمی بی مسمی را باخود حمل می کند و هيچ ارتباطی با خرد و خرد ورزی ندارد، آميزه ای است از تکفير بت پرستان و ترساندن مؤمنين از عذاب دوزخ. سقراط می گفت که تنها خداست که خردمند است. از نظر او انسان می تواند به خرد مهر ورزد و آنرا بجويد ولی قادر نيست آنرا به تملک خود در آورد. درانجيل عهد جديد خرد هم نوعی شناخت است و هم يک ويژگی اخلاقی. خدا آموزگاری است خردمند وخرد نه با تحقيق روشنگرانه و بکارگيری قوه ادراک آدمی، بلکه با گوش فرادادن به آموزش های الهی حاصل می شود. از ديدگاه انجيل "ترس ازخدا آغاز حصول به خرد است."
قرآن قلب را مرکز تفکر و خرد ورزی انسانی می شمارد و از آدميان می خواهد که با قلب خود برای شناخت اسلام و اطاعت ازآن به تعقل پردازند. درآيه ی 46 سوره ی حج می خوانيم: "آيا آنان هرگز در زمين ره نسپرده اند؟ آيا قلب ندارند که با آن خرد ورزی کنند؟ آيا گوش ندارند که باآن بشنوند؟ اين ديدگان آنان نيست که نابينا بلکه اين قلب شان است که کوراست." درسوره اعراف آيه 179 چنين آمده است: "ما بسياری از اجنه وآدميان را جهنم مقدر فرموديم. آنان قلب دارند ولی با آن درک نمی کنند، چشم دارند ولی با آن نمی بينند، گوش دارند ولی نمی شنوند. آنان بسان چهار پايان بلکه گمراه تر از آنهايند. آنان درزمره ی بی خبرانند." امام محمد غزالی، از بنيان گذاران شريعت اسلامی در جلد سوم کتاب خود بنام "احياء العلوم الدين"، عقل را "علم به حقايق امورعلمی" و"مدرک علوم" و "خزانه" ی آن را قلب می شمارد. البته منظور از علم، ازديدگاه غزالی، همانا دين است. اهميت خرد انسانی تا بدان حد است که حتی فقهای شيعه مجبور شدند برای قبول يا رد حکمی، آنرا بعد از قرآن، سنت و اجماع جميع مؤمنان مورد قبول قراردهند.
مولانا هم خرد  تفکر و اندیشه را باز دارنده میداند و فقط به جان میپردازد و معتقد است که تن زندان جان است. مولانا به "عقل ایمانی" یا عقل مفید که نگهبان ایمان است اشاره میکند.
عقل در تن حاکم ایمان بود – که ز بیمش نفس در زندان بود
گربه چه! شیر شیر افکن بود – عقل ایمانی که اندر تن بود
مولانا معتقد است کنده تن زندان جان است و تا این زندان را نابود نکنی جانت در عذاب است.
کنده تن را ز پای جان بکن – تا کند جولان به پای آن چمن"
جسم را نبود از آن عز بهره ای – جسم پیش بحر جان چون قطره ای"
منظورش از "کنده تن" که به پای جان بسته است جسم مزاحم است که زنجیر روح است.
یا در جایی دیگر میگوید:
گفت لیکن تا نمردی ای عنود – از جناب "من" نبردی هیچ سود
معنی اینست که فقط در مرگ و نیستی است که سود میبری و تا زنده هستی از جناب "من" سودی حاصل نمیشوددر باره فکر اندیشه و خرد میگوید:
احتما کن، احتما ز اندیشه ها – فکر، شیر و گور و دل چون بیشه ها  

بنياد همه ی اديان اعم از سامی وغيرسامی برايمان روشن و ثابت و غیر تغییر است. ايمان مترادف است با اطمينان قاطع، يقين، وفاداری، ثبات و استواری مطلق و بالاخره پيروی از خدا و مشيت الهی که بايد با قبول بی چون وچرا همراه باشد. برعکس خرد انسانی همواره رو بسوی ريشه يابی علل و ماهيت اشياء و پديده ها دارد و خرد گرا هميشه با چون و چرا سر و کار دارد.خردورز چشم به دهان ديگران ندوخته است؛ برايش همه چيزنسبی است؛ هيچ چيز را مقدس نمی شمارد؛ هيچ تابوئی او را از نزديک شدن به شيئی يا پديده ای باز نمی دارد وهيچ سخنی برايش سخن آخر نيست.
 مبنای ايمان تقليد و تلقين و مبنای خردورزی شناخت حسی و تعقلی است و ريشه در دستاوردهای علمی و تجربی و تعقلی دارد. با توجه به اين تفاوت است که ابوالعلاء معری شاعر و فيلسوف قرن پنجم عرب گفته است:
"دردنيا دودسته انسان وجود دارند،
 آنان که عقل دارند و دين ندارند
 و آنان که دين دارند و از عقل بری هستند."
متفکران نخستين مسيحيت ايمان و خرد را متضاد اعلام داشتند. از آنجا که دنيا در هر حال به پيش می رفت وحتی اربابان کليسا نمی توانستند خرد انسانی را دربند نگه دارند، بعدها سن اگوستين مجبورشد با مقدم داشتن ايمان، خرد و ايمان را مکمل يکديگر اعلام دارد. او بر آن بود که ايمان ذهن را منوّر وخرد را قادر میسازد که به درک حقيقت مطلق (خدا) نايل آيد. توماس قديس نيز تاکيد می کرد که خرد طبيعی برای درک حقيقت به پشتيبانی دين نيازمند است.
هدف نهائی کوشش های بالا، که امروز درجهان اسلام هم نمونه هاشان را می بينيم، نجات ايمان مذهبی است نه تشويق مؤمنان به خرد ورزی. ايمان در هرحال با تکيه بر اراده و عاطفه ی فرد است که چيزی را قبول يا رد می کند، خرد برعکس هيچ چيزی را الله بختکی قبول يا رد نمی کند و دراين رابطه تعقل، تجزيه وتحليل، تجربه ی زندگی  و آزمايشات مکرر علمی را راهنمای راه خود قرار می دهد.
خرد واحساس
خرد ضمن تاکيد بر کاربرد مستقل فکر و انديشه آدمی برای داوری و سنجش، با گسست و تعادل و آرامش سر و کار دارد.  احساس، اراده و هوش سه ويژگی اصلی ذهن انسانی را تشکيل می دهند. احساس در زندگی انسان عاملی است محرک که ما را به پيش می برد. احساس يا عاطفه حالات گوناگون هيجانی انسان را مانند لذت، درد، ترس، خشم، شگفتی، شادی، اندوه، عشق  و نظاير اينها را پديدار می سازد. همه ی اينها نه تنها ما را از درون بلکه از برون نيز به تحرک و پويائی وا می دارد.
درمورد رابطه ی خرد و احساس، در تاريخ تفکر انسانی  نظرات گوناگون وجود دارد:
الف ـ خرد بايد براحساس تسلط داشته باشد
ارسطو و افلاطون برآن بودند که خرد توانائی ويژه ای است در انسان که بدرستی داوری می کند تا برای رسيدن به سر منزل مقصود راه را از چاه تشخيص دهد. آنان براين نکته نيز تاکيد داشتند که احساس هم بخشی از سرشت انسانی است که انسان را در راه رسيدن به ارزش های والای اخلاقی ياری می کند و خود محرک عمل و تکاپوی انسان است. ليکن احساس آنگاه نيکوست که تحت تاثير و تسلط خرد انسانی وتحت رهبری آن آدمی را بسوی اهداف والا سوق دهد. ازنظر ارسطو برخی از سجايای عالی اخلاقی مانند اعتدال و شهامت جنبه ی احساسی دارند، ليکن تحت فرمان خرد آدمی بمورد اجرا گذاشته می شوند.
ب ـ خرد بايد احساس را بدورافکند
رواقيون بخصوص "اپيکتيتوس" و "مارکوس اورليوس" برآن بودند که بايد بکوشيم احساس خود را سرکوب سازيم و در نهايت آنرا بدور افکنيم. کمال مطلوب انسانی حالت گسست يا بی تفاوتی کامل است بطوريکه نه چيزی ما را به هيجان آورد و نه چيزی آزارمان دهد و آرامش درونی مان را برهم زند. بايد از احساس رها شويم و در برابر هر مصيبتی شکيبا باشيم وتسليم و رضا را پيشه سازيم. شعر ذيل ازجلال الدين بلخی طنينی رواقی دارد:
درکف شير نرخونخواره ای
غير تسليم ورضا کو چاره ای
نظامی گنجوی نيز که با فلسفه ی يونانی آشنائی داشته و در آثار مختلف خود بر اين آشنائی باليده است، احتملأ تحت تاثير رواقيون، در"خسرو وشيرين" خود، به افراد انسانی اندرز داده است که:
رها کـُن غم  که دنيا غم نيرزد
مکن شادی که شادی هم نيرزد
سالها بعد کانت همين مضمون را تکرار و تاکيد کرد که اراده ی انسانی بهيچوجه نبايد تحت تاثير احساسات قرار گيرد. ما به احساس نيازی نداريم. وظيفه به تنهائی کافی است که انگيزه ی منطقی عمل انسانی را  فراهم آورد. درحوزه اخلاق تمايل وشادی مناسبتی ندارند.